|
سلام و اینا!
ما خیلی وقته برگشتیمااااااااااااا
منتها از فردای روزی که اومدیم ، احضار شدم برای ادامه ی کاری که چندوقت بود مشغولش بودم و دیگه فرصتی پیش نیومد که بیام بگم زیارتمون قبول!
خداروشکر سفر خوبی بود...یه کم واسه مامان هول داشتم و دلواپس بودم اما خب همه چی خوب بود.
هتل یه کم فاصله ش زیاد بود واسه پیاده رفتن (خیابان خسروی) اما از اونجایی که من از سمت فلکه آب و خیابون امام رضا خیلی خاطره دارم ، همون شب اول رفتم و یاد خاطرات کردم...مخصوصآ با دیدن هتل اترک...
در حالیکه دعای دونفر از اونایی که بهم گفته بودن التماس دعا ، غیر مستقیم به من هم مربوط می شد اما من برای خود ِ خودم چیزی نمی خواستم...منظورم مسائل دنیوی بودا!
دیگه خیلی ازش گذشته و حسش نیست که مفصلآ تعریف کنم چیا گذشت...خلاصه ش اینکه:
* منظره قشنگی بود اونوقتی که بالاتر از ابرا بودیم...
* خیلی کیف داشت اون شبی که ساعت 12 زدم بیرون و رفتم حرم تا نزدیک 2...صحن آزادی و کنار حوض و روبروی حرم...
* خیلی خندیدیم اون شب که مسئول رستوران به بابا گفت اگه فردا شب پیتزا تموم شه من باید خودمو پیتزا کنم واسه دخترتون...
* خیلی غبطه خوردم به اون زن و شوهر جوونی که همسن و سال من بودن و دختره رماتیسم داشت و نمی تونست درست راه بره ، وقتی که می دیدم پسره با چه عشق و علاقه ای مواظب دختره ست...چقدر ناز بودن این دوتا...کاش دختره زودی بهتر شه...
* خیلی خوش گذشت اون چندساعتی که با پریسای عزیز (باران و باد) بودیم و از هر دری گفتیم و شنیدیم...
درمجموع سفر خوبی بود و خوشحالم که مشکلی پیش نیومد...
*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*
پ.ن 1 : ............
پ.ن 2 : .......................... هیچی!
خوشتون باشه
تا بعد...
داریم می ریم...
صبح ساعت 9...
به فری (دوست و عجالتآ همکار دانشگاهی) میگم میرم یه سلامی عرض کنم و بیام! (می دونه با امام رضا قهر بودم!!) ...میگه خیییییییییلی آدم بیخودی هستی زهره!
گفتم حالا چون شمایی یه حالی هم می پرسم!
همه ش دارم فکر میکنم چیا دارم بگم به امام رضا...
نمی دونم شاید وقتی برم حرف زدنم هم بیاد!...دست خودم نیست...
نگرانم و دلهره دارم واسه مامان..کاش مشکلی پیش نیاد و همه چی خوب باشه.
به یاد همگی هستم...
البته طبق روال هم "التماس کنید که دعاتون کنم"
بدی که ندیدین..خوبی ای هم اگه بوده به جان خودم عمدی در کار نبوده! حلالمون کنید...بهرحال خودتون که واقفید خطوط هواپیمایی ست دیگه...!
اینم به یاد سفر قبلیم با بهار...که خیلی خوش گذشت بهمون...
فعلآ همین
خوشتون باشه
تا بعد
راستی!
برگشتمون شنبه شب و هتلمون هم اینجا
یه عالمه چیز فکر کردم که بنویسم...
بعدش دیدم نمی خواد انگار!
ته ش می خواستم بگم مدتی میرم در سکوت وبلاگی...
می دونم این سکوت از پست قبلی تا الآن بود..اما به خاطر طرح تکریم ارباب رجوع هم که شده ، گفتم خوبه این سکوتو رسمآ اعلام کنم!
ایام فاطمیه ست...تسلیت می گم و اگه دوست داشتین التماس دعا...
و در آخر هم شعر ِ آهنگ ِ روی وبلاگ...
روزای سخت نبودن با تو
خلا امیدو تجربه کردم
داغ دلم که بی تو تازه میشد
همنفسم شد سایه ی سردم
تو رو میدیدم از اونوره ابرا
که میخوای سر سری از من رد شی
آسمونو بی تو خط خطی کردم
چجوری میتونی انقده بد شی
سکوته قلبتو بشکنو برگرد
نذار این فاصله بیشتر از این شه
نمیخوام مثل گذشته که رفتی
دوباره آخره قصه همین شه
روزای سخت نبودن با تو
دوره نبودنت رو خط کشیدم
تازه میفهمم اشتباهم این بود
چهره ی عشقمو غلط کشیدم
عشق تو دارو نداره دلم بود
اومدی دارو ندارمو بردی
بیا سکوت قلبت رو بشکنو برگرد
که هنوزم تو دل من نمردی
که هنوزم تو دل من نمردی
سکوته قلبتو بشکنو برگرد
نذار این فاصله بیشتر از این شه
نمیخوام مثل گذشته که رفتی
دوباره آخره قصه همین شه
*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*
پس فعلآ همین
خوشتون باشه
تا بعد
دیگه رسمآ
آغاز دهه نود مبارک
این هم سفره هفت سین امسال...
همین طوری که پاپیون های جام ها رو درست می کردم داشتم به این فکر می کردم که .........!!
موقع تحویل سال بابا هم بیدار شدن و با هم بودیم. مامان هم بیدار بودن اما خوابیده بودن!
البته سفره هنور تکمیل نبود و من تا کلی وقت بعدش هم نخوابیدم و هفت سینمان شد آنچه که می بینید!
باز هم امیدوارم همگی سال بسیار خوبی داشته باشید،
منم که تا امروز هنوز جایی نرفتم و همه ش جایی اومده اینجا :دی
پ.ن: سکوتتو که می بینم بازم دلشوره می گیرم ، تو ی آغوش بارونم دیگه آروم نمی گیرم...
فعلآ همین!
خوشتون باشه
تا بعد
*بعد نوشت:
کنار سبزه و سکه ،
کنار آب و آئینه ،
تموم لحظه های شب ،
سکوتت هفتمین سین هِ ...
یک ساعته دارم دفتر ایام رو ورق می زنم ببینم چه اتفاقایی افتاد در این سال؟!
از خدا که پنهون نیست! از شما چه پنهون به هوووووووووووووووووچ نتیجه ای نرسیدم!!!
به من چه خب؟!
بعدش طبق معمول رفتم سراغ یادداشت های آرشیوی ببنیم آخرای سالهای قبل چیا گفتم و چیا گذشته (همینه دیگه! آدم وقتی سابقه وبلاگ نویسیش بالا باشه ، اینجوری میشه!)
...نکته ی خنده دارش این بود که من از سال 87 تا حالا فکر می کردم اون سالی که سال محک خوردن صبرم بوده ، همون سال بوده!!!
واقعآ هرچی می گردم چیزی پیدا نمی کنم که بگم!
چند سفر به قم و دیدن دوستان ، نبودن تو ، عروسی بهار ، اومدن داداشی اینا به دیار ما ، سر و سامون گرفتن چندتا از دوستای وبلاگی ، فوت خواهر مجید ، تموم شدن درسم و دیگه همین!
حس می کنم این سال در یک خلسه گذشت!...یه عالم بی وزنی!...بی خبری!...کما!...پا در هوا!...کوفت . زهرمار :دی
بهرحال
از صمیم قلب آرزو می کنم سال نود ، سال خرگوش ، سال خودم (!) از هر لحاظ و در هر زمینه ای سالی پر از خیر و برکت و شادی باشه واسه همه دوستان...
الآن که داشتم توی نت می چرخیدم رسیدم به این طالع بینی از سال خرگوش...یه گوشه هاییش رو واسه تون می ذارم و بعضی قسمت ها رو بلد می کنم ، شما هم بخونید و مشخصه ای که از من توش بنظرتون میاد بگین بهم :
متولدین سال خرگوش (گربه) :
- خرگوش ها تناقضات جالبی در وجود خود دارند . آنها به شکل عجیبی اجتماعی هستند و میتوانند خود را در دل جمع جا کنند ( ) ، ولی در عین حال میتوانند ، به گوشه ای بخزند و فقط به تماشا بپردازند.
- از این که در کاری دخالت کنند خوششان نمیاید و هر کاری از دستشان برآید میکنند که درگیر مشکلات دیگران نشوند(؟؟!!!).
- حوادث گوناگون و بالا و پایین رفتن روی امواج زندگی کار آنها نیست.(عجججججججججججججججججب)
- بسیار ولخرج و حتی یک لحظه به این که فردا چی خواهد شد فکر نمیکنند . خرگوش ها دوستان و شرکای کاری خوبی هستند () و به دوستی های دراز مدت مبتنی بر اعتماد و رشد متقابل اعتقاد دارند.
- اگر اتفاق ناگواری بیفتد ابدا تحملش را ندارد و گاهی چنان از خود بی اراده میشود ، که از پا در می اید.(بللللللللللللللللله!!!رسمآ فحش داد بهم الآن!!!!)
- در تجارت و به خصوص خرید اجناس گران قیمت ، جواهر آلات و عتیقه مهارت خاصی دارد. (هرچی ایشون بگن!)
- در تمام عمر زندگی آرامی دارد ، ولی در صورت وقوع حادثه نمیتواند زندگی را تحمل کند و اختمال دارد دیوانه شود. (پس الآن من یه چیزی هم به دیوانه بدهکارم)
- از آن جا که خرگوش محتاط و شاید هم کمی ترسو و کم روست، هیچ گاه مسؤولیت انجام کاری را نمی پذیرد مگر آن که از پیش سبک و سنگینش کرده و تمام جوانب ان را در نظر گرفته باشد. همین خصلت است که دیگران آن را در خرگوش (گربه) می پسندند و می کوشند در امور مهم خود با او رایزنی کنند.
- اما به مصداق مثلی، « گل بی خار کجاست » و اتفاقاً متولدان سال خرگوش (گربه) انسانی هایی سطحی هستند و این بدان معناست که ویژگی های خوب آنان نیز ظاهری و سطحی است. (آره؟!)
گربه دوستدار جمع و جمع نیز دوستدر گربه (قضاوت با شما!) است. او موجودی زود جوش است و بودن در کنار دیگران را بسیار دوست دارد، اما گاهی غیبت و شایعه پراکنی می کند و در نهایت زیرکی، نکته سنجی و دقت این کار را انجام می دهد.() در اصل، گفت و گوی درباره حقایق کاملاً ناخوشایند، برای او کار دشواری است.
باری، کوتاه سخن آن که گربه خواه معبود باشد، خواه شیطان و یا هیچ کدام از این ها، نمی توان این واقعیت را از نظر دور داشت که همواره هاله ای از رمز و اسطوره سیمای گربه را در بر گرفته و پرده ای سحرآمیز پیش روی او کشیده است.
در پایان باید به این نکته اشاره کنیم که گربه به ظاهر ضعیف، ممکن است به آسانی به موجودی قدرتمند و خوف انگیز تبدیل شود.
*متولدین ماههای مختلف سال خرگوش:
من فقط ماه خودم رو میگم :
- تیر خرگوش (گربه) ناز پرورده! او به بی کاری و بی هدفی خود اهمیتی نمی دهد. او ناز و دوست داشتنی و کمی وارفته است. (خوددی!)
*رابطه های عاطفی زنان متولد سال خرگوش:
- با موش اگر چه خانم گربه موجود آرامی است، اما همیشه در اندیشه خوردن موش است. موشی که سرش بوی قرمه سبزی ندهد، از این رابطه حذر می کند.
- با خوک تا زمانی که خانم گربه، بتواند هرزه گردی های خوک را تحمل کند، همه چیز خوب پیش خواهد رفت! اما خوک هم باید سرگرمی های بیرون از خانه را طوری ترتیب دهد که خانم گربه متوجه آنها نشود.
(دلم خواست فقط این دوسال رو بگم!!)
بسی مفصل می باشد که از اونجایی که حدس می زدم همین قدرشم نخونین من خلاصه ش کردم...می تونین در اینجا بقیه ش رو بخونین.
*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*
معمولآ عادت نداشتم که در پست قبل از عید ، تبریک بگم اما اینبار پست آخر سالم یه کم دیر شد و بنابراین در همین جا پیشاپیش حلول سال 90 رو به همه تون تبریک می گم و امیدوارم که سال جدید سال ِ حول حالنا الی احسن الحال باشه برای هممون.
من که حتمآ بیدارم واسه تحویل سال ، شما هم اگر بیدار بودید و یادتون بود واسه من هم دعا کنین...
پ.ن : فعلآ پ.ن نداریم!
خوشتون باشه
تا بعد...
Design By : Pichak |