سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یه آهنگ + چندتا عکس که تاریخ زیرش خورده 7 اکتبر2007 ساعت 3:54pm ... باعث میشه که همه ی دل گرفتگی ها و اعصاب خوردی بابت خوابی که دیدم و همه دلتنگی ها سر باز کنه و بغضم بترکه!
آهنگو خیلی دوست دارم..کلمه کلمه شو..منم باهاش تکرار میکنم...

شده سهم من از تقویم غروب فصل بی برگی
تو تقدیرت سفر بود و من این روزای دلتنگی

شاید من رفتم از یادت ، اینه کابوس هر لحظه م
همه ش تکرار تنهایی تموم قصه رو حفظم...

من از آئینه دلگیرم از این لبخند مجبوری
چه توو خواب و چه بیداری عذابم میده این دوری

...

سکوتت رو که میبینم بازم دلشوره میگیرم
توی آغوش بارونم دیگه آروم نمیگیرم

اولش خواستم چیزی نگم (همون خودسانسوری!) اما بعدش دیدم نیاز دارم به نوشتن و نوشتم...لازم نیس خودسانسوری!
خب آدم بعضی وقتا دلش تنگ میشه دیگه..مگه چیه؟!
گفته بودم منتظر نیستم اما قول ندادم فراموش کنم!!
یه وقتایی بود خودم خاطراتو شخم میزدم اما زمانهایی که همه چی اتفاقی میشه دیگه چیزی دست من نیست...
همین!

*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*

پ.ن 1: حس و حالم خوش نیست...!
پ.ن 2: دنبال فایل صوتیه این آهنگ گشتم ، حالا مهسا جونی (نوه عمه جان) زحمت تبدیلشو کشید و روی وبلاگ می تونین بگوشین...مرسی مهسا :-*
پ.ن 3: 5سال گواهینامه م 5فروردین ، منقضی شد!!! حسش نیس برم دنبال کارهاش...اما کاریه که آخرش خودم باید برم!!
پ.ن 4: رسمآ غبطه خوردم! نه ببخشید خدائیشو بگم..حسودیم شد به اینکه چقدر بعضیا راحت می تونن تصمیم بگیرن و با تغییرات کنار بیان...خوش به حالشون!

فعلآ همین
خوشتون باشه
تا بعد

 

 

 


نوشته شده در سه شنبه 91/1/15ساعت 1:20 صبح توسط زهره نظرات ( ) |

با اینکه هفت سینم چندساعت مونده به تحویل سال تکمیل شد اما از چندماه پیش یه طرحی توی ذهنم داشتم...
قصدم این بود که باتوجه به سال نهنگ ، امسال هفت سینم دریایی باشه!
لذا (!!) تنها اقدامی که در این زمینه کردم این بود که روز قبلش به خواهرجان گفتم واسه م پارچه ساتن آبی بگیره و بقیه ی مصالح (!!) کاملآ موجود بود و هیچ چیز خاصی نگرفتم!
هان چرا راستی! ظهرش هم با بابا جان بشدت دنبال ماسه مناسب برای این کار و الک کردن و شستنش بودیم!!
نتیجه ی این تصمیم قبلی و بی خیالی سر بزنگاه ، شد اینی که می بینین......

این شما و این هم هفت سین امساااااااااااااااال
هفت سین من..نوروز91
اینم از نمای بالا
هفت سین دریایی من .. نوروز 91

*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*

پ.ن 1: سنجد ها رو به یاد سفره هفت سین زینت ، ریختم :) البته بگذریم از اینکه پسردایی جان یه دور واسه م جمع کرد! فکر کرده بود ریخته!..گفتم نه بابا پخشش کن!
پ.ن 2: عید امسال بی مزه س!
پ.ن 3: دوکلام هم از مادر عروس (همون جناب حافظ): بود که مجلس حافظ به یمن تربیتش/هرآنچه می طلبد جمله باشدش موجود...!
پ.ن 4: لینک عکس ها...اولی ......... دومی

فعلآ همین دیگه!
خوشتون باشه
تا بعد...

 


نوشته شده در دوشنبه 91/1/7ساعت 2:15 صبح توسط زهره نظرات ( ) |

کمتر از یک ساعت و نیم دیگه مونده به  تحویل سال نو و من از پارسال تا حالا نخوابیدم پوزخند
جدای از اینکه اصولآ دقیقه نودی هستم ، اما همیشه شب آخر سال رو دوست دارم و اکثرآ نمی خوابم...
سفره ی هفت سینم  هم چندساعت مونده به سال تحویل تکمیل میشه!
امسالم سفره م قشنگ شد..یعنی خودم دوست داشتم مؤدب (عکس گرفتم اما حس ریختنش روی کامی نیست)

هر چقدر مرور کردم سال 90 رو هیچ چیز شاخصی (چه خوب و چه بد) به ذهنم نرسید که بخوام ازش یاد کنم!
شاید شاخص ترینش همین عمل بینی بود و بعدش هم دیدن دوستان وبلاگی... و دیگر هیچ!

خدایا شکرت که اگر نکته ی مثبتی ندارم که این آخر سالی ازش یاد کنم ، اتفاق آنچنان بدی هم نداشتم در این سال...
البته چندماهی از سال شدیدآ فکرم مشغول بود که..............

بهرحال امیدوارم سال جدید سالی باشه برای پایان همه بلاتکلیفی ها و پا در هواگی ها...!

سال نوتون مبارک...
سالی سرشار از خیر و برکت و موفقیت همراه با سلامتی برای خودتون و عزیزانتون براتون آرزو میکنم
گل تقدیم شما

نوروز 91


خوشتون باشه
تا بعد...

 


نوشته شده در سه شنبه 91/1/1ساعت 6:32 صبح توسط زهره نظرات ( ) |

<      1   2   3      

Design By : Pichak