|
...دیروز قرار بود خانواده دست و پام رو ببندن (بندازنم توی گونی) و منو ببرنن دکتر!...همون جریان معده و اینا!...آخه دکتر اولی که یه مشت قرص چرت و پرت داد که وقتی خوردم بدتر شدم
!..دومی هم آزمایش خون نوشت (برای هلیکوباکتری) که اونم چیزی نبود...سومی به کل گفت که :تو اصلآ دروغ می گی و همچین چیزی امکان نداره
!!!...چهارمی هم گفت عکس بگیر از معده ات (همون جریان شیر موز گندیدهه بودا...
)..که گفت چیزی نیست و معده ات ورم کرده!..چایی نخور (این که عمرآ!!
)..نوشابه نخور (مگه میشه؟!
)..قورمه سبزی و قیمه هم نخور (اینا رو نخورم چی بخورم؟!
)و...
و این یکی..چندتا شــــــــــــد!؟...پنجمی می شه انگار!...با این پیش زمینه رفتم پیشش که خیلی بد اخلاقه!...توی اتاق انتظار به شوهر خواهرم می گفتم می خواین شما بیاین بشینین من پا می شم می رم!
خلاصه رفتیم تو!...نوشته بود با دکتر بلند صحبت کنید!...گویا کر تشریف داشتن!!!...مشخصات رو پرسید گفت حالا بگو چته؟!
گفتم:نزدیک یک سال و نیمه که هر چی می خورم (گلاب به روتون) برمی گردونم!!..وتا الآن هم حدود 17 کیلو وزن کم کردم...
گفت:چقدر وقت بعدش؟
گفتم:نمی دونم..همه جوری داشته...
گفت:باید دقیق بگی چند ساعت بعدش بوده...زمان مهمه!
گفتم:از 10 دقیقه بعد داشته تا 5ساعت و 26 دقیقه و 30 ثانیه بعد!!!!!!!!!
...:برو بخواب رو تخت!
اندکی شکم مبارک را مشت و مال داد گفت پاشو!
...:برو روی ترازو!
خوب...
...:به نظرت این وزنی که الآن داری خوبه؟!...می خوای کمتر باشه؟!...یا همین قدر بمونه؟!
گفتم:نه الآن برام مهمه نه اون موقع که 17 تا بیشتر بود!
...:برای تشخیص دقیق باید آندوسکوپی کنی...
---:اگه نکنم؟
...:تشخیص نمی شه داد!
---:خوب نده!
...:چرا می خوای نکنی ؟...چیزی نیست که!...من خودمم کردم!...یه اسپری توی حلق و یه آمپول..بعدشم دیگه چیزی نمی فهمی! (.......خودت نمی فهمی!!!!!)
---:ولی من نمی کنم!
..........................................یه کپسول داد!...و همین!
از سوالش در مورد وزنم خیلی عصبانی شدم..احمق فکر کرده من اونوقت که 67 کیلو بودم زانوی غم بغل گرفته بودم که چرا اینجوریم....یا الآن دارم عرش رو سیر می کنم که 50 تا شدم و یه چیزی هم به مانکن بدهکار!!!!!
بابا جون من به کی بگم؟!
نه اون موقع که 8-67 تا بودم برام مهم بود که کسی بهم بگه:واااااااااای زهره چقدر چاق شدی!...و نه الآن که 50 تا هستم برام اهمیتی داره که کسی بهم بگه: باربی شدی!..ویا حتی بگه:هیکلت خیلی بد شده!
آقا جون همینه که هست!
اینم اضافه کنم که در حال حاضر بیشتر از ترس از آندوسکوپی، افتادم روی دنده لجبازی!(خوانندگان آشنا این دنده فامیل ما معرف حضورشون هست!!)..............بابا!...بالاتر از سیاهی که رنگی نیست!..هست!؟!؟....سیم بالای بالای بالاییش (و البته محال ترین حالتش) سرطان معده یا مری یا چه می دونم اثنی عشری چیزیه!...خوب باشه!!!!
پ.ن 1:برای اینکه در ابهام نمونید در حال حاضر قد این باربی و مانکن و یه چیزی هم به هردو بدهکار، 168 سانتی متر می باشد!!!!(پیدا کنید پرتقال فروش را!!!)
پ.ن 2:از جمیع دوستان خواهشمندم تا اطلاع ثانوی از پرسیدن احوال اینجانب اکیدآ خودداری نمایند! (حتی شما !!!!)
پ.ن 3:فعلآ خوشتون باشه
تا بعد!
/// \\\
<( @_@)>
--o00------------00o---
ب.ن:اینم اجرای دیگر...
خوش باشید...
Design By : Pichak |