|
مثل اینکه بالاخره گوش شیطون کور و چشمش کر !..من قراره آپدیت کنم...البته تا وقتی که این یادداشت پست بشه 1001 اتفاق ممکنه بیفته!
یه عاااااااااااااااااالمه حرف دارم بزنم..آخه از روز 12 فروردین قرار بوده به روز کنم!پس بریم که رفتیم:
12 فروردین- مدتیست که بجای 13بدر می ریم 12بدر..دلایل زیادی داره که من فقط یکیش رو می گم!..اونم اینکه خان داداش اینا باید برن به دیار خودشون و برای اینکه توی ترافیک 13 گیر نکنن و احیانآ 14 نرسن،12 می ریم و به امر خطیر در کردن 12 (بدل از 13) می پردازیم!...جمعمون جمع بود و خیلی هم خوش گذشت جاتون خالی!
خوبی این پارکی که می ریم اینه که در انحصار خودمونه و هیچ جنبده ی دیگه ای توش پیدا نمی شه!!...تاب بازی ، بدمینتون و وسطی................جاتون خالی توی وسطی اینقده جر اومدیم که نگو!
13 فروردین- توی خونه!
14 فروردین- مثل اینایی که خیلی مثبت هستند پا شدم رفتم دانشگاه!...از یکی دوستام که خبر داشتم که شمال بود،یکی دیگشون هم توو راه زنگ زد که من نمیام!...ولی من رفتم!
غیر از من و مسئولین (تازه اونم یه تعدادیشون) 3 نفر از بچه های بقیه کلاس ها هم اومده بودن...با مسئول آموزش که حرف زدم گفت کسی نیومده و قرار شد چهارشنبه و پنجشنبه هم نریم!.............رفت تا اون سه شنبه!هورااااااااااااااااااااااا
15 فروردین- چون روز جمعه عقد دختر عموم بود، رفتیم واسه خرید...عصر هم رفتم خونه عموم اینا...
هههههههههههههههههههههههههههی (آه بود مثلآ!) روزگاری داشتیم با این دختر عمو!...از مامان بازی گرفته تااااااااااا انواع و اقسام کارهای شر!..اینم از دست رفت دیگه!...خوشحالم به کسی رسید که می خواستن همو...
تا 12 اونجا بودم و بعد برگشتم...
16 فروردین- بازم قرار بود برم اونجا ولی گفتم بعد از ظهر میام...بنابراین عصر تا شب باز رفتم اونجا!
17 فروردین- ساعت 10 قرار بود آرایشگاه باشم، 10:45 رسیدم..خواهرم از خودگذشتگی کرده بود و زودتر رفته بود!
عقد هم خوب بود اما من فکر می کردم خیلی بهتر از اینا باشه...
پ.ن این قسمت: بالاخره گواهینامه م 5ساله شد!..آخه فقط همون سالی که ما می خواستیم گواهینامه بگیریم این قانون مسخره یکساله موقت رو گذاشتن!...امروز هم برای اولین بار تنهایی، توی یک راه طولانی، با ماشین جدید رفتم بیرون..آخه با ماشین قبلی و با مامان زیاد رفته بودم اما تنهایی فقط در حد همین دور و اطراف بود!.........موقع خرید ماشین قول دادم که هوس دانشگاه رفتن با ماشین نکنم!..چون یه قسمت خیابون طرح احداث یه چیزیه و خیابون ها اشتباه شدن!!!
18 فروردین- امروز هم که نیم ساعت بیدار شدم نهار خوردم و خوابیدم!!! (خوش گذشت!)
الآنم پس تلاشهای بسیار موفق شدم گوشی رو به کامی وصل کنم..آخه کامی فقط یه خروجی UCF (هان نه اون که ماله حق مسلمه!!) USP (همینه؟!؟!...نمی دونم دیگه.. همون!!!!..شماها بفهمین من چیو میگم!) داشت...و موس توش بود!.......اونوقت یا موس بود یا گوشی!!!!
خلاصه تبدیل موس رو پیدا کردم و گوشی رو وصل کردم...تخلیه اطلاعاتیش کردم!!...بابا چه کیفیتی داره دوربینش!..خیلی توپه...
اندر احوالات کیفیتش این عکسو رو ببینین..از سبد گلیه که واسه دختر عموم گرفتم:
کیف کردیم خلاصه!
خوب انگار بالاخره تموم شد...
بازم تا پست نشده زیاد امیدوار نباشید!
این پ.ن هارو هم بگم و برم!..انگار بی پ.ن یه چیزی کمه!!
پ.ن 1:جناب آقای محمد علی خان!..دانشجوی خفن سابق( وحال) و مهمان خانه ی جدید بعد از حدود 4سال غیبت صغری باز تشریف فرما شدن!....ورودشون را خیر مقدم عرض نموده و آرزومندیم که دیگر دچار این غیبت های ناگهانی نشن!(خودشون می دونن اگه بشن چی می شه!!!!)...می تونید برین سراغش!
پ.ن 2:می گما فرض کنید یه سر در جدید واسه وبلاگ درست کردیم(وبلاگ خودم نه ها!) بعدش چه جوری باید بهشیم (مال کجاست این لهجه؟!) اینجا؟...آپلودش کردم توی اینترنت!..بعدش آدرس هاشو گذاشتم توی قالب (یعنی با قبلیا عوضش کردم) اما نشد که بشه!.......کل کد ها رو باز باید عوض کرد؟!....پیشی پیشی از کمک شما مرسی!
پ.ن 3:واااااااااااااااای صبا جون نمی دونی وقتی کامنتت رو دیدم چقدر خوشحال شدم...سال نوت مبارک...همیشه با یادتم...
همین دیگه!
ببخشید که طولانی شد یه کم!(مشکل خودتونه!)
خوشتون باشه...
تا بعد!
ب.ن1:...یووووووووووووووووووهوووووووووووووووووووووو وبلاگ مورد نظر ویرایش یافت...وبلاگ مهمانخانه...توسط من این شکلی شد!
شماها می دونین من احیانآ چرا خوابم نمیاد؟!
ب.ن2: سلام دوباره!
این لینکی که توی وبلاگ زهرا قولش رو دادم...
دعای تحویل سال با صدای مجید اخشابی
لطفآ اگه تونستین بشنوین خبرشو همین جا بهم بدین...البته نمی گم همه گوش بدن، اون عده ای که می خواستن خودشون می دونن قضیه چیه!
البته به دو صورت این دعا رو خوند که این یکیشه!...چون مطمئن نبودم که اینجا می شه گوش داد یا نه دیگه اون یکی رو آپلود نکردم!
شاد باشین...
Design By : Pichak |