|
داشتیم با ندا می حرفیدیم ، بعدش بحث از یه چیز دیگه کشید به اینجا که دلیل سکوتت ، ایجاد تنفر بوده!
گفت بهت بگم:
ای پتروس.......ای دهقان فداکااااااااااااااااار....///فقط مواظب باش انگشتتُ به جای سوراخ ِ سد ، توی چشم ِ راننده قطار نکنی!
واللللللللللللللللللللللللا به خدا !
میخواستم بگم که...
گاهی اگر توانستی
اگر خواستی
اگر هنوز نامی از من در سر داشتی،
نه در دل !!
در کوچه تنهایی من قدمی بگذار...
شلوغیه کوچه ظاهریست!
.
.
.
نترس!
.
.
.
بیا....نگاهی پرت کن و برو!
.
.
.
همین!
نوشته شده در یکشنبه 88/11/4ساعت
12:16 صبح توسط زهره نظرات ( ) |
Design By : Pichak |