سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زود ، تند ،‏سریع اومدم دوتا مطلب عرض کنم و برم‏!

پنجشنبه قرار بود خواهرجان اینا + دایی شوهرخواهرم اینا (!!) تشریف ببرن مشهد!...دوتا ماشین دنبال هم!
خواهرم گفت خوب تو هم بیا بریم و اینا...مهدی خاله هم هی می گفت خاله بیااااااا خوبه هاااا !!
منم پس از اندکی تفکر به ان نتیجه رسیدم که اوووووووووووو    ووووووه !...ااااااین همه راه؟!..کی حالشو داره؟!!
- نچ !...نمیام !
برنامه شون هم این بود که تا سه شنبه صبح مشهد باشن و بعدش از جاده شمال برگزدن و به هر شهری رسیدن ، بمونن!...خلاصه که اون رفتن و من نرفتم!

در اولین تماسی که داشتیم خواهرجان فرمودن ‏:‏ هاااان..عجب نیومدیاااا !!
بعدش خودمم به این نتیجه رسیدم که هااان ! عجب نرفتمااااا

و بعدترش یهو زد به سرم که کاری نداره که حالا میرمااااا
...دیروز رفتم دنبال بلیط هواپیما و برای امشب ساعت 22:30 بلیط گرفتم به خواهرم هم گفت منو بگیر که اومدممممم  آخه می دونستم بی من بهش خوش نمی گذره
حالا جالبیش اینه که من اصلآ یه روز مشهد هستم!...اما دیگه افتادم روی اون دنده ای که هر جور شده برم...
کلآ من خیلی جالــــــــــبـــــــــــمااااا...قبول دارین که؟!

خوب این اولیش!

دومیش هم اینکه می خواستم بگم که :

نفس کشیدن سخته ، تورو ندیدن سخته
توو پیچ و تاب عاشقی به تو رسیدن سخته

منو به غمم سپردی ، همه آرزومو بردی
همه جا اسمتو بردم ، یه بار اسممو نبردی

واسه ی شب زمستون ، همه هیزمو سوزوندی
واسه ی پنجره ی کور ، توی خونمون نموندی

یه وقت بده به چشمات ، نگاه کنه به چشمم
شاید که برق نگات ، بشکنه این طلسمم

نفس کشیدن سخته ، تورو ندیدن سخته
توو پیچ و تاب عاشقی به تو رسیدن سخته

...آلبوم عمو زنجیرباف...روزبه نعمت اللهی...قطعه نفس کشیدن...روی وبلاگ هست گوش کنید، قشنگه خیلی

 

پ.ن 1 :بدی که ندیدین ، خوبی اگر دیدین حلال کنین..به جان خودم عمدی در کار نبوده
پ.ن 2:
التماس کنید دعاتون کنم...
پ.ن 3: مشهد قبلی با بهار بودم..حتمآ جاش خالیه اونجا...
پ.ن 4:
هرچند که دفعه قبل هرچی خواسته بودم از امام رضا نشد..اما بازم از روو نمی رم و همونا رو می خوام شاید یه کم جدی تر از قبل...

همین دیگه...
فعلآ خوشتون باشه
تابعد


نوشته شده در یکشنبه 88/4/21ساعت 5:0 عصر توسط زهره نظرات ( ) |


Design By : Pichak