|
اینبار حرف خاصی ندارم واسه گفتن
جز اینکه : حس تازه بودن من ، بی نگاه تو نمی شه...
نمی دونم چه جوری قراره تولدم مبارک شه...فقط دلم می خواست کادوی تولد امسالم تو بودی...
پ.ن واسه اینجا : امشب چشمم افتاد به ماهُ ، دیدم گرد و کامله...یادم اومد شب چهاردهمه...این شعر اومد توی ذهنم که :
تماشا کن شب چهارده ماهه * می دونم که میای ، دلم گواهه...
یادته حافظ پارسال گفت :
دلبر که جان فرسود از او ، کام دلم نگشود از او * نومید نتوان بود از او باشد که دلداری کند...
آخه ازش پرسیده بود که تبریکت بهم می رسه یا نه.../ و من همچنان نومید نیستم...
*** پ.ن تولد بازی :
تولد امسالم هم با کیک خان داداش اینا مبارک شد...
این عکس از کادوها و کیک...
بقیه عکس ها رو هم لینک می ذارم اگه دوست داشتین ببینید:
کیک تولد تکی!
یه عکس دیگه از کیک و کادوها و شمع روشن!
کیک و کادوهای باز شده.
"پنی" (Penni) کادوی دوست داشتینه من و مررررررررررررررررسی
کادوی خان داداش
اینم کادوی فائزه (Pegi) که روزی که کوه بودیم بهم داد.
دست همگی درد نکنه...تولد خوبی بود.
پ.ن 1 : تشکر می کنم از همه دوستانی که با ارسال off ، ایمیل ، sms ، کادو ، تابلو و تاج گل مراتب همدردیه خود را ابراز داشته اند.وسیله ایاب و ذهاب هم درب مسجد... (هوم؟! این تیکه آخرش واسه این کار نیست انگار!!!) ...بهرحال از لطف و محبت همگی سپاس...
پ.ن 2 : تولدم مبارک.انشاالله این روز رو 100سال دیگه هم بهم تبریک بگن...مگه نه؟؟؟!
پ.ن 3 : دریافت تبریک از دوستانی که فکر نمی کردم تولدم یادشون باشه خیلی کیف داشت :)
پ.ن 4 : تغییر آهنگ وبلاگ + لینک آهنگ قبلی
خب...
فعلآ
خوشتون باشه
تا بعد...
*بعد نوشت:
1. زینت جان بابت تبریکت توی وبلاگ مرسی...همیشه ممنون محبت هات هستم + یه بوس کله گنده :)
2. ندای عزیزم...جیگیلی ِ خودم حسابی شرمنده م کردی..همه جوره...بابت پست تبریکت ممنون و مرسی که توی همه گرفتاری ها به یادم بودی...امیدوارم همیشه شاد و سلامت و سرزنده باشی جیگیلی جونم + بوووووووس کبیر :)
*جهت ثبت در خاطرات:
بیشتر بچه های ورودی ما ، هفت ترم تموم کردن و دیگه می رن...به همین مناسبت یک گودبای پارتی! با اکیپ 16نفری از بچه ها ، چهارشنبه از صبح تا عصر کوه بودیم...
خیلی خوش گذشت...خیلی خیلی! تدارکاتُ پسرا به عهده داشتن و الحق هم سنگ تموم گذاشتن...هندونه ، موز و گیلاس ، یه عالمه آبمیوه، تخمه و مزمز و پفک و چیپس و... نهار هم جوجه کباب.
والیبال (همگی) ، فوتبال (پسرا) ، حکم و "خر بازی" (همگی)...واااااااای که چقدر خندیدیم سر ِ این خر بازی...
و دیگه اینکه روو کنیم پشت ِ سر ِ هم چیا می گفتیم و چه القابی به هم دادیم...
و کلی خیدیدیم سر ِ اسم "سایلنت" که من به یکی از پسرا داده بودم...بچه ها که دیگه ترکیده بودن از خنده می گفتن دقیقآ زدی توو خال...البته تا آخر کار کم کم رفت روو "ویبره" :))
موقع خدافظی هم که همه مون بغض داشتیم و در این میان بغض دو تا از پسرها در نوع خودش جالب بود...خلاصه واسه همدیگه آرزوی موفقیت کردیم و بای بای کردیم و اومدیم...
دوران خوبی با هم داشتیم و ترم دیگه که ما هستیم ، جای همه شون خالیه...
مخصوصآ جای فاطی که در همون جمع هم خالی بود...
بهرحال روز خوبی رقم خورد و خاطره خوبی موند واسه مون...
دیگه اینکه...
دیشب توی آسمون ،
شب، همه شب منتظر ، ستاره ها منتظر...
ماه ولی نیومد
من هم می شم چشم انتظار
شاید که شب بره کنار، دل در بیاد از انتظار...
ماه ولی نیومد
از شب پر ستاره پرسیدم ای سیاهی ، ماهُ ندیدی جایی
توو راه شب ندیدی ماه کجا اسیره؟!نکنه یه جایی گیره؟!
سکوت شب چه مبهمه...گویی خودش توو ماتمه
انگار نه انگار که کسی رو دیده یا التماس های من ُ شنیده
چشممُ دوختم توو هوا
گفتم آهای ستاره...آهای آهای ستاره
دل شده پاره پاره
برای دیدن ماه صبر و قرار نداره
اگر تو ماه ُ دیدی..به گرد اون رسیدی
بهش بگو خاطرخواهات هزار هزار ...
میون این هزار هزار ، اونور این چرخ و فلک ،
یه دیوونه ست به انتظار
عشقُ توو چشمات خونده ، به انتظارت مونده
بسه دیگه جدایی
بیا که تنها مونده...
"اردوان مفید"
*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*
پ.ن 1 : میلاد حضرت علیُ به همگی و روز مردُ به دوستان مرد (!) و روز پدرُ سفارشی به داداشی، تبریک می گم.
این هم گلهایی که پست قبل گفتم...
تقدیم به شما :)
پ.ن 2 : ...............................هیچی! ولش کن!!! می خواستم یه چیزی بگم ، دیدم شعر بالا به اندازه کافی گویا هست!
پ.ن 3 : درگیر کارهای خونه و جابجا شدن هستیم و در همین اثنا بنده و خان داداش گرامی دیگه رسمآ شکل یخچال فریزر و موکت و گاز و دوش و آینه و ............ شدیم!!!! بگذریم از اینکه کلی کار دیگه هم هست و هی هست!!!
فعلآ همین!
خوشتون باشه
تا بعد...
Design By : Pichak |