سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مثل اینکه بالاخره گوش شیطون کور و چشمش کر!..فردا راهی شمال خواهیم بود...
طبق معمول ، سفرهای ما با مینی بوس هستش..از اون مینی بوس با کلاسها که درش میگه پیسی!!!
این مینی بوس دربست در اختیار خودمونه و با راننده ش هم آشنایی کامل داریم..و کلآ فرمون دست خودمونه!
همراهان هم: خانواده خواهرم + مامان و بابای شوهر خواهرم!..........همین!..........یه ذره کمیم!..اما همینم غنیمته

اول اولش قرار بود برای یه عروسی که شب جمعه دعوت داشتیم به اتفاق پشت صحنه اینا روز چهارشنبه بریم دیار داداشم اینا...و روز جمعه خواهرم اینا (چه اینا تو اینایی شد!!) با مینی بوس جان بیان و همگی راهی بشیم (البته بدون پشت صحنه اینا)
ولی عصر سه شنبه خان داداش تماس گرفت و گفت که یه ویروس یکی از خودش در وکرده که همشون حالشون بده و همه از هم وا گرفتن و خلاصه ش اینکه اگه بریم یه موقع فسقلی عمه هم می گیره و ادامه ماجرا!!!!!!!...این شد که طی یک تفکر دست جمعی به این نتیجه رسیدیم که نرویم عروسی!!

....و خلاصه اینکه قرار شد مثل آدم (!!) از همین دیار خودمون روز جمعه راهی بشیم!
تا سه شنبه...

پس به امید اینکه خیلی بهمون خوش بگذره ،

لحظاتتون بهترین.

 


نوشته شده در جمعه 86/6/9ساعت 2:51 صبح توسط زهره نظرات ( ) |


Design By : Pichak