سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جدیدآ چقدر نت سوت و کور شده؟
یا همه سرشون شلوغه و وقت ندارن...یا همه دلشون گرفته و حرف ندارن...یا چمی دونم همه شاکی ان و حوصله ندارن..!!!
کلآ همه یه جورایی تعطیلن انگار!
البته خب خودمم همین طورما اما نمی دونم جز کدوم دسته میشم؟!

اینو جایی خوندم و دیدم گاهی چقدر شبیه هست به حسی که خودم دارم...
 
 گاهی نگاهش که می کنی می بینی
دوستش داری ، مهربان است و بی ریا...
در خیالت برای احساست به او، لباس عشق می دوزی!
اما هرجور که اندازه میگیری میبینی به قدوقواره اش نمیخورد
دلگیر
میشوی، دوباره محاسبه میکنی
اما...
...
نه نمیشود، قد و قامت احساست به او، به پای عشق نمیرسد
دوباره اسیر تردید میشوی،
آرام آرام احساست را کنار میزنی ،
و تنها میشوی...
با پیراهنی که هنوز اندازه "هیچکس" نیست...

بعد از خوندنش فکرم مشغول شد
به اینکه در این موقعیت باید چیکار کنیم؟
بهتره که یه کم از درز های لباس رو بگیریم و کوچیکش کنیم تا سایزش بشه ، تا به پای عشق برسه؟؟؟
یا مثلآ باید پیراهن رو بذاریم سر ِ جاش تا کسی پیدا بشه و این لباس قدش بشه؟؟؟
اگه مطمئن باشی هیچکس هیچوقت دیگه واسه ت این قد و قواره رو پیدا نمیکنه ، چی؟؟؟

خدایی باز نیاین بگین نفهمیدیم چی گفتیاااااااااا
کاملآ همه چی واضح و مشخصه...شماها هم نظراتتون رو بگین ببینیم به کجا میرسیم!

*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*
پ.ن: این چندوقته که نبودم ، در اصل هستم!!! اما بسوزه پدر ِ تنبلی و تکنولوژی که باعث شده 2روز یکبار هم سراغ کامپیوتر نیام!!

فعلآ کلآ صحبتی ندارم
شماها
خوشتون باشه
تا بعد...


*بعد نوشت:
پیرو ِ سلسله جریانت من و بهار ، این بار میتوانید  در وبلاگ بهار همراه ما باشید....

 
 

نوشته شده در شنبه 91/7/29ساعت 1:50 صبح توسط زهره نظرات ( ) |


Design By : Pichak