سفارش تبلیغ
صبا ویژن

- بهار میگه که وقتی بارون میاد دعا کن...میگه منم هرچی بارون میاد به یادت هستم و واسه ت دعا میکنم...
- چندوقت پیش یکی از دوستان وبلاگی که عازم کربلا بود ، اس زد که دعاگوتون هستم...قرار شد بین الحرمین یادم باشه...
- یکی از همکارای بنیاد که الآن دیگه اونجا نیست و فکر نمیکردم اصلآ منو یادش باشه اس زده که در  جوار بارگاه ملکوتی حضرت معصومه دعاگویتان هستم...(از اونجایی که اسم برده بود،مشخص بود سند توو آل نبوده)
- داداشم اینا دوشنبه رفتن کربلا..زن داداشم از بین الحرمین زنگیده که زهره خیلی جات خالیه..همه ش اینجا می بینمت و خیلی دعا کردم واسه ت...
و............................

میگم: کلافه م!
میگه: "درست میشه"
میگم: تا "درست" چی باشه...؟!!

خدایا!
میدونم اگرم من بد باشم ، به حرمت اونایی که دعا میکنن ، به حرمت مکان های مقدسی که توش هستند ، دعاشون بی جواب نمی مونه...
پس به حرمت همین دعاها خودت هرجور که باید "درستش" کن...

می دونم توکلم کم شده...
می دونم خواب هایی که می بینم که مشهد هستم،توی خیابون امام رضا به قصد زیارت دارم میرم اما همیشه راهم به فلکه آب ختم میشه و به حرم نمی رسم، بی حکمت نیست...
اما خودت خوب می دونی که دلیلش چیه...من پی نشونه میگردم و هرچی بیشتر میگردم کمتر پیدا میکنم...
(توی پرانتز: این قضیه ارتباطی با پست قبل و سهم من نداره ها!!..پرانتز بسته!)

همین!

*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*

پ.ن 1: از دوشنبه تاحالا باز کارگر (!!) بنیاد شدم...
پ.ن 2: یه قضیه ای رو واسه دوستم تعریف میکنم ، بعد از کلی تعجب و خنده میگه: زهره! من مطمئن شدم تو مهره مار داری!!..........از اون روز تاحالا دارم فکر میکنم این حسن محسوب میشه یا عیب؟!!!
پ.ن 3: خسته م..خوابمم میاد..صبح هم باید برم..تازه مراسم زیارت عاشورا و صبحانه هم هست!
پ.ن 4: حقوق مراقبت های امتحانای ترم پیش دانشگاه رو زحمت کشیدن دیروز و به فاصله یکماه مانده به امتحانای ترم بعد ، ریختن به حساب!!! چشم نخورن واقعآ!!!
پ.ن 5: یه چادر دانشجویی خریدم!..خوشم اومد بهم میاد......واسه بنیاد به کار میاد ;)
پ.ن 6: بی سر و ته بودن این پست به من هیچ ربطی ندارد!


خوشتون باشه
تا بعد...



نوشته شده در پنج شنبه 91/1/31ساعت 2:52 صبح توسط زهره نظرات ( ) |


Design By : Pichak