سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شب ،  آرام و بی صدا ، در تشویش کوچه ها سرگردانم
با رویای پنجره ، با یک سینه خاطره ، بی سامانم

دیوار بی کسی ، تنها پناه من ، شبها ای دوست
با اشتیاق تو ، حیران نگاه من ، شبها ای دوست

با آرزوی تو ، در هر کجای شب ، از تو خواندم
با جستجوی تو ، در کوچه های شب تنها ماندم
.
.
.
.
.
.
.
.
یک شب مرا صدا کن ، از دست غم رها کن
این جان خسته ام را...
از من دوری تو چرا؟! رخ خود بگشا...

جانا چرا به یاری مرهم نمی گذاری قلب شکسته ام را...؟!
...

 


فعلآ
خوشتون باشه
تا بعد


نوشته شده در پنج شنبه 89/7/22ساعت 1:19 صبح توسط زهره نظرات ( ) |


Design By : Pichak