سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نه وبلاگو به روز می کنم،نه به بقیه وبلاگ ها سر می زنم..اگرم سر بزنم کامنت گذاشتنم نمیاد!..اصلآ هم اصرار نکنین، حالشو ندارم!
کم و بیش اتفاقهایی هم خونه یا دانشگاه پیش میاد که قابل گفتن باشه..ولی نوشتنم هم نمیاد!... اصلآ هم اصرار نکنین، حالشو ندارم!

پ.ن1: بالاخره کار سوم معرق هم تموم شد...اینه:

..عجب می گذرد...!کار چهارم هم طلسم شده فعلآ و کار پنجم هم که یک عملیات گستره است!

پ.ن2: با بچه ها قرار گذاشتیم یکشنبه و چهارشنبه ها که جمع هفت نفرمون جمعه ، یک نفر بقیه رو شیرینی مهمون کنه..حالا یا بامناسبت ، یا بی مناسبت!
هفته اول فائزه (مناسبت: تولد مامانش!)..هفته دوم هم پیکی بستنی خوردیم و هفته سوم فرحناز (مناسبت: دیدن بچه ش!!)...این یکشنبه هم بچه ها گفتن من باید بخرم ولی گفتم تا مناسبت نداشته باشم، شیرینی نی می دم!پس حالا حالا شیرینی بی شیرینی...یاد این شعر قیصر امین پور افتادم که:

قطار می رود
تو می روی
تمام ایستگاه می رود...
و من چقدر ساده ام که سالهای سال
در کنار این قطار رفته ایستاده ام
و همچنان به نرده های این ایستگاه رفته تکیه داده ام...

کم کم داره یکسال می گذره از رفتن امین پور...
تازه می خواستم بگم: آید روزی به روز ما نشینی..ببینی تا چه سخته بی وفایی...!

پ.ن3: بعدشم اینکه بالاخره پس از مدتها ماشین جان بنده رنگ آب را به خود دید و شسته شد!اونم بخاطر اینکه با دوستم و نامزدش وعده کرده بودیم بریم بیرون..دیدم دیگه خیلی ضایع ست جلوی نامزدش!!

...خوب وقتی می گم به روز کردنم نمیاد، میگین چرا!..خوب نمیاد دیگه!!
شاید هم رسیدم به همون مرحله "پر از حرفم و خالی از گفتن..."

پ.ن4: از بعد از اینکه ندای عزیز نویسنده «راه شب» شده،منم مشتری این برنامه شدم!

پ.ن 5: ضمن تسلیت شهادت امام جعفر صادق ، 4 آبان سالروز تولد علی (خان داداش زاده) رو نبریک می گم بهش...علی جان تولدت مبارک.


همین...
خوشتون باشه
تا بعد...

 

 


نوشته شده در شنبه 87/8/4ساعت 4:36 صبح توسط زهره نظرات ( ) |


Design By : Pichak