سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سلاممممممممممم (خیلی وقت بود سلام نکرده بودما!)
دیشب طبق قرار قبلی تولد جغله مبارک شد!
اما اول قبلشُ بگم...
واسه تولدش یه عکسُ درست کردم که قاب کنم و بدم بهش...

حالا بگذریم از این که چه مکافاتی داشتم سر خرید قاب و هفته پیش از ساعت 11 تا 2 در حال خیابان گردی بودم!..مشکل هم اینجا بود که نمی دونستم کی قاب داره!..خلاصه به هر ... بود قابُ خریدم.
چهارشنبه هم رفتیم و یک قطار هم واسه ش گرفتم و یه توپ..توپش خیلی خارجی بود!!!..باز می شد و یه چراغ توش روشن می شدو اینا...
ولی کاغذ کادوی مناسب یافت نگردید!..منم اومدم خونه و هرچی کاغذ از قبل داشتیم ریختم وسط و درست عین اینها که فرداش (پنجشنبه) امتحان ندارن(!!) نشستم به کادو کردن!
واسه قطار و توپ کاغذ بود ولی واسه قاب نه!...تازه قرار هم بود فردا از راه دانشگاه برم اونجا...
خلاصه...ساعت 3 امتحان داشتیم..پس از پشت سر گذاشتن 2ساعت و نیم امتحان طاقت فرسا (!!) با بچه ها اومدیم و رفتیم واسه خرید کاغذ...
بعدم رفتم پیش مسئول آموزش جان (یا مسئول جان آموزش؟)
- بهش می گم آقای... چسب و قیچی!..گفت:هان؟..جمله بسازم؟!..گفتم:نه بابا!..دیگه جمله سازی از شما گذشته! و کاغذ کادو رو نشونش دادم گفتم واسه این می خوام!
گفت:خانم... تو کماکان شیطونیااااااا...
گفتم آره!..دیگه امیدیم نیست!
تازه کلی هم با بچه ها سر طریقه کادو کردن خندیدیم تا بالاخره شد اینی که بعدآ می بینین!...3قطعه کادو..با 3مدل کاغذ کادو!
خلاصه حدود هفت و نیم رسیدم اونجا و اندکی تزئینات نمودیم و ساعت 1 هم به صورت جنازه (دور از جونم البته) برگشتیم خونه!
اینم مهدی ، کیک و کادوی من!

تولد جغله خاله 

*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-**-*-*-*-*

پ.ن1: امروز تولد <یه دوست> جان..هستش..البته خودش نیستش و نمی دونم کوشش؟!..ولی بهرحال خواستم بگم  امیدوارم هرجا هستی خوب و خوش باشی... و تولدت مبارک.

 خوشتون باشه..

تا بعد


   


نوشته شده در جمعه 87/3/24ساعت 4:21 عصر توسط زهره نظرات ( ) |


Design By : Pichak