زهره خوبم سلام
سوال قشنگت امروز تمام اوقات فراغت ذهنم ( يعني موقع ظرف شستن، رانندگي کردن و... ) رو کلا به خودش اختصاص داده بود. مونده بودم چکار کنم اين کفشاي نا خونده رو؟! به کار خودم که نمي آن. ميدونم که با باور پرواز بدون بال و کفش بالدار هم ميشه پريد...... ( اشتباه نکنيدها!!!! در حال حاضر اگه به فرض سوداي پريدن هم داشته باشم، هنوز فقط در حد يه پشه خاکيه...)
آخرش تصميممو گرفتم. ميدمش به کسي. کسي که، کسي که پروازو باور نکرده باشه. ميدم بهش تا شايد جرات کنه و پيله ي دورشو پاره کنه... .. تا وقتي خورشيد رو تنش تابيد، بالاي کوچولوي خودشو ببينه و بازشون کنه..... تا، تا باورش بشه که پرواز افسانه نيست...
لحظه هات پر از رنگين کمون.