• وبلاگ : گل سرخ
  • يادداشت : گزارش سفر شمال (1)
  • نظرات : 0 خصوصي ، 12 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    ا من اول فقط پ ن ها رُ‏خوندم فكر كردم پست يكي مونده به آخره و نظر هم دادم...

    بعد كه رفتم پست آخري رُ‏خوندم يه سلامتي رسيدم به پ ن ها ديديم آشناس برام بهد ديدم يه اشتباهيي شده انگار .... بي خيال حالا

    خب به قول مير محترم پارسي بلاگ نماز اول وقت چيز خوبيه ... خيلي به حاج آقا گير نده پس

    ميبنم كه خيلي خوش گذشته و دماغت چاق شده حسابي

    خوبه

    هميشه شاد باشي

    تا بعد

    سلام عليكم

    خوبي ؟

    ميبيني چه روزگاري شده؟

    منم بي وفا شدم رفت

    بعد نميدونم چند روز اومدم سر زدم

    تولدش مبارك

    ايشالله 120 سالگيش

    شاد باشي

    فعلا

    برو اينجا دوقولو ببين

    http://www.farsnews.com/imgrep.php?nn=8606130706

    سلام
    اميدوارم خوش گذشته باشه(که انگار خدا را شکر گذشته) بعضيا را هم باور کن کسي دست و پاشونو نگرفته به خاطر

    همين همه جا ميرن! اگه يکي بود که محکم دستشون يا نمي دونم پاشون يا حتي همون سرشون را ميگرفت مطمئنا

    نمي تونستند فرار کنند و هي برن مشهد!

    سلام...حالا كه برگشتي يه سر هم به مابزن...آپ آپيم...

    سلام گلم

    خوش اومديييي

    سلام زهره

    خوب ميبينم سفر بهت حساب يخوش گذشته. جاي ما را هم خالي مي كردي.

    به اين حاج آقتون گير نده. ايشون فهميدن كه نما زاول وقت چقدر به زندگي بركت ميده. روزي خودت هم بهش ميرسي.

    اين توربينهاي بادي خيلي قشنگه. كلي كلاس داره.

    جدا اين حسابداري چرته

    از تبريكت هم ممنونم.آره كار ما تو همين مايه هاست. فيت تويه

    سلام زهره جونم.
    صبحت بخير.
    ممنونم كه بالاخره لينكمو گذاشتي آبجي.
    منم لينكت كردم.
    راستي اگه مي خواي كه از آپ ولاگم با خبر بشي تو خبر نامه عضو شو.
    روز جمعه ي خوبي برات آرزو ميكنم.
    باباي.
    + مجتبي 

    خوش آمد گل وزان خوشتر نباشد كه در دستت به جز ساغر نباشد

    زمان خوشدلي درياب و درياب كه دائم در صدف گوهر نباشد....

    هر کسي مي تواند از پشت چشمانم از اشکهاي هميشه جاري ام از

    سکوت هميشه همراهم تمام حرفهاي دلم را بفهمد حرفهايي که جاي خود

    را به زخمي کهنه داده اند زخمي که ديگر صبر نيز دواي درمان آن

    نيست زخمي که ديگر روحم و جسمم به آن عادت کرده اند زخمي که

    هرچند وقت يکبار دهان باز مي کند ديگر اين زخم قسمتي از زندگي ام

    شده ولي مرحم اين زخم را مي دانم......

    سلام به آبجي زهره ي بي معرفتم..
    مي بينم كه اگه من يه احوالي ازت نگيرم تو عمرا يادت بيافته يه آبجي مينايي تو كار بوده!!!
    دست مريضا بابا...به همين زودي منو فراموش كردي...
    قرار وبد خبرم كني كه وبلاگ جديدمو لينك كردي ياي نه كه هنوزم منتظرم...
    اينو بدون كه حتي اگه پيشم هم نيايي يه ميناي سرتقي هست كه اگه از در وبلاگت راهش ندي از پنجره مياد ببينه اين جا چه خبره!!!
    روز خوبي داشته باشي.
    باباي.

    پاسخ

    مينا جون در و پنجره چرا؟...اينجا خونه خودته...
    + مهدي 
    خداااااااااااااااا چقدر بعضي از آدم ها لوس و ننر و باز هم لوس و ننر و 1000 بار لوس و ننر هستند
    پاسخ

    جدياااااااااااااااااااا...چقدر آخه؟!!!!!!!!!!!!!!!!