سلام زهره جان
نماز روزه هات قبول باشه
من هم امسال تو وبلاگ يکي از دوستان خوندم که شب قدر آرزوهامونو بنويسيم بذاريم لاي قرآن....هنوزم نشد اين کارو بکنم ولي الان که اينجا خوندم گفتم ديگه اين آخرين شب قدر را حتما مي نويسم.آخه دوست ندارم کسي ارزوهامو بدونه.ممکنه کسي قرآنو باز کنه و ببينه!!!
تصوير افطاري که گذاشتي خيلي خوشمزه است منم دلم خواست....!
اين عکس ناغافلي اون وقت از کجاست؟اي کي؟ همينجوري بوده يا عکس کسي هست؟! هر چي بوده خوشگل بوده.ايشالله خودت رو توي اين لباس ببينيم.
وقتي هاي پست قبل رو هم خوندم و واقعا خوشم اومد.مخصوصا اوني که چاکررريم داره...آخه من هم اين مورد را هر وقت برام پيش مياد و ميومد خيلي دوست دارم....
اي ول شيمار(به زبون مازندراني يعني مادرشوهر :دي)
اميدوارم هميشه همين دلخوشي ها باشه و هيچ کدورتي هيچ وقت وجود نازنينت را آزار نده.....
زهره منو هم يادت باشه تو دعاهات...خيلي محتاج دعام....دعا کن يه تحول خوب منو برگردونه ولايت!
خدايا مواظب زهره و همسرش و زندگيشون باش.
راستي کامنتي ازت نديده بودم.يعني من که کامنتهام تاييدي نيست.خصوصي هم نبود.شايد ثبت نشده.
روز خوش دوست جونم