• وبلاگ : گل سرخ
  • يادداشت : نشد يه کاري کنيم داستان نشه!!!
  • نظرات : 0 خصوصي ، 12 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + توتي 


    سلام

    اي ول بابا شما ديگه کي هستين؟ بگيرين بخوابين نصفه شبي!!!!

    مي دوني زهره منم جديدا همين جوري شدم يه وقتايي هر چي واسه يه چيزي دعا مي کني خدا بهت نمي ده خوب صد در صد مصلحته واسه همين الآن ديگه چيزايي رو که هميشه مي خواستم الآن بهش بي خيال شدم سپردم دست خودش تا به قول تو ، تو بهترين شکل و شرايط بهم بده.

    پاسخ

    سلام خانومي...راستش خودمم اونوقت كه داشتيم ميرفتيم عذاب وجدان گرفته بودم و به همسرجان ميگفتم خسته اي و سركار بودي و نمي خواد بريم و اينا.....اما بعدش كه رفتم ديدم اووووووووووووووو چقد شلوغه ، گفتم خوب شد اومديم!مگه چنددرصد از اينا كه ايننجان بيكار بودن؟!جالب بود كه همه سن و سالي هم بودن ، نه فقط جوونا...//ايشالا كه در بهترين شرايط جواب دعاهاتو ميگيري :)