خدايا مواظب زهره خانومي و همسريش و زندگيشون باش ...
زهره جان دعوتي به يه بازي بدو بيا
خب ماکه رمز نداريم ....
ولي خب ارزوي پريسا جونو ميکنم ...
بوووووووووووووووووووس
قدرشون رو خيلي بدون خواهري جونم.
خدا پشت و پناه خودتون و زندگي مشترکتون باشه. انشاالله.
ســـــــلام عزيزم خوبي؟
راستش هرروز سر ميزدم ببينم اپ کردي يا نه،همون اولم پستت رو خوندم ولي راستش حس و حال نداشتم دلم گرفته بود .. حتي خوندن لحظات قشنگت هم اون حس بد رو از بين نبرد تا حدي مربوطه به تغييرات هورموني!و البته اينکه دلم همسرم رو ميخواد همه اش ولي خب نميشه که!!ديگه اين چند روز بااينکه عصرا باهم بوديم اما تا ازش جدا ميشدم قلبم ميگرفتبي جنبه هم خودتي
اما بريم سر پستت،شک نکن "وقتي که" هاي خيلي بيشتري داشتين
با هم،چه دسته گل قشنگ و باسليقه اي،من عاشق اينم که يه دسته گل از رزاي رنگي داشته باشم ولي شوهرم ميگه حيفن گلاهي من ميگم بگيريم من خشکش ميکنم بمونه ميگه نخير!گناه دارن!!
سلام زهره
حالت خوبه
اي بابا اين خاطرات ما هم حديث غريبي داره . هنوز خاطرات دانشگاهم تموم نشده. چه برسه به خاطرات شيراز:دي