• وبلاگ : گل سرخ
  • يادداشت : خدايا شکرت...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 11 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    از اين حس ها حالا حالاها سراغت مياد فقط اميدوارم فراموششون نکني
    به نظر من اين لطف خداست که گاهي يه تلنگري بهمون ميزنه تا فراموش نکنيم توي زندگيمون چه گنج هايي داريم ...
    (راستش حدود 15 دقيقه داشتم راجع به اولين باري که چنين حسي به من دست داد برات مي نوشتم ولي يهو ديدم زياد شده و نميشه کامنتش کرد . با خودم گفتم حتماً نيازي نيست و پاکش کردم ...)
    پاسخ

    آره بقول تو لطف خداست...//اما مسئله اي كه هست اينه كه آدم يه وقتايي سر چيزهاي بيخودي غر ميزنه و ذلخوري پيش مياد، و يه وقتايي ديگه اونقدر مسئله اهميت داره كه نشه لايي در كرد و هيچي نگفب......../// اون كامنت هم نمي دونم شايد !


    سلام زهره جون..خوبي؟؟..

    اصلا همسر نه..مامان وبابا خواهر و برادرا..همه همه ..واقعا زندگي ارزش اين رو نداره که اينهمه غربزنيم و خرابش کنيم...البته اينار و منم بايد به خودم بگم که تمام زندگيم شده غر زدن..گاهي واقعا شرايط خيلي به آدم فشار مياره خب..

    خداروشکر که همه چي دست به دست هم داده و شرايط برات به خوبي پيش ميره..انشالله در کنارهمسرت خوب وخوش باشي... و روزهاي درپيش رو برات بهترين لحظات باشه..

    پاسخ

    سلام عزيزم...قربونت...//آره درست ميگي...//البته منم سعي كردم رعايت كنم اما خب من گفتم «بيخودي» غر نزم....بعضي وقت ها ديگه نمي شه هيچي نگفت....//هميشه لحظات خوب و بد هست اما خوبيش اينه كه مي گذره.......
    + سارا 
    سلام عزيزم برات کامنت گذاشتم که نيومده؟
    چند روز پيش هم هر چي سعي ميکردم کامنت هام نميومد
    پاسخ

    سلام خانومي...قبلآ نه چيزي نبود اما اينا ثبت شده..مرسي :)
    + فـــــرزانه 
    اما از اينکه شروع کردي و لحظات قشنگي رو برا خودت و همسرت رقم زدي خيلي خوشحالم عزيزم يه وجه تشابه ديگه اينکه خواهرزاده برادرزاده هاي منم بيشتر از خودم که خاله و عمشون باشم عاشق شوهرم هستن!!دختر داداشم از لحظه اي که فهميد يکي بهم پيشنهاد داده اينقدر آه و ناله راه انداخت!!يعني تا آخرين لحظه که عاقد اومده بود هي ميگفت بگو نه!!يعني تموم مراسم اين گريه ميکرد!!!هرچي همه بهش ميگفتن گريه نکن گوش نميداد رفته به شوهرم گفته من عمه ام رو نميدم شما ببرين!!حالا بيا ببين،برگشته صاف بهم ميگه عمه تو خوب نيستي شوهرت خيلي خوب و مهربونه!!!اگه چند روز نبينه شوهرمو ميشينه عکساشو ميبينه از دلتنگي،بيا بچه بزرگ کن!!!چيزاي به ظاهر کوچيک يا بي اهميت گاهي خاطره هاي خيلي خوشي ايجاد ميکنن مثل همين که خانواده همسرت هوات رو دارن،واقعا خيلي لذت بخشه من واقعا نميفهمم بعضي وقتا وبايي رو ميخونم که مثلا از مادرشوهر يا خانواده شوهر حرف زدن يه چيزايي ميخونم حتي نميتونم باور کنم!خدا رو شکر نه با عروسمون از اين مسائل داشتيم نه تا الان با خانواده شوهرم،خيلي خوبن خدا رو شکر و اينا همه يعني آرامش،عشق،دوست داشتن و مگه واقعا آدم ديگه چي از زندگيش ميخواد؟
    پاسخ

    ممنون :)//آره واسه منم جالبه اين كاراي خواهرزاده م...آخي نازي گفته من عمه م رو نمي دم :)))//........منم خداروشكر تاالان مشكلي نداشتم باهاشون و اتفاقآ خيلي هم سراغمو ميگيرن و هوامو دارن و ظاهرآ دوستم مي دارن..هي بعضي وقتا ميگم نمي دونم بايد از اين ديد ببينم كه "حالا اولشه"....يا نه ديگه وقتي از الان اينجوري هستن تاآخرش همين جورن...../// ايشالا که هميشه به خوبي باشه :)
    + فـــــرزانه 


    ســـلام عزيزم خوبي؟

    بازم ميگم ببخش ابدا قصد ترسوندنت رو نداشتم خب البته کمي آدم رو ميترسونه يعني ميدوني آدم يهو به خودش مياد و ميفهمه که اي واي دنيا چقدر ناپايداره!حقيقتا آدم از يه لحظه بعد خودشم خبر نداره حتي برا مني که مرگ عزيزانم رو تجربه کردم بازم يه جور تلنگره،متاسفانه ما به خيلي چيزاي ارزشمند زندگيمون همچين عادت کرديم که گاهي يادمون ميره ارزششون رو،مثل نفس کشيدن ..برا اون بنده خداها متاسفم خدا صبرش بده و روح همسرش رو قرين رحمت خودش کنه،تصور ميکنم همين که سرگذشت اونا بتونه من و ما رو به خودمون بياره اينم يه جور خيراته به روح اون مرحوم،البته اصلا انکار نميکنم که صبور بودن و مهربوني کردن اونم هميشه واقعا کار خيلي سختيه خيلي!!نياز به تمرين زياد و مکرر داره اما تا همين جا که تصميم گرفتيم هم خوبه انشاالله بشه ملکه ذهنمون

    پاسخ

    سلام فرزانه جان..قربانت..تو خوبي؟ ديشب غيبت داشتي:دي//آره خب يه كم ترس هم بد نيس...نمي دونم چرا ماها فكر ميكنيم يه مسائلي مثه دزدي،تصادف و يا حتي مرگ، واسه همسايه س و واسه ما خيلي دوره!!//خدا بيامرزه اون بنده خدارو و صبر بده به خانمش...بقول تو همين ميشه يه خيرات براش...// ايشالا كه موندگار بشه و بتونيم بهش عمل كنيم...
    داستان پستاي رمزي چيه؟چرا من رمزشو ندارم هان؟
    پاسخ

    ميگم كه من فكر نميكردم باشي...حالا ميام رمز رو مي دمت :)
    + الهام عشاق 
    سلام زهره جون
    خوبي؟
    آخه دختر خوب مگه بايد خاطره و داستان تلخ زندگيه ديگرانو بخوني تا قدر خوشيهاتو بدوني؟؟؟؟
    حالا باز جاي شکرش باقيه که کمتر غر ميزني :پي
    من چون از گوشي اکثرا ميخونم نميتونم کامنت بدم ولي يه چي قلمبه شده بود گفتم الان بهت بگم : تا جايي که ميتوني به جون آقاي همسر مهربونت که اينهمه هم صبور و با محبته غر نزن.ظرفيت مردا اصولا کمه و بعد از يه مدت فکر ميکنن روش محبتشون اشتباه بوده اونوقت رفتارشو عوض ميکنه باهات اونوقته که بايد همش تو نازشو بخري.پس از اين محبتا و صبوريش لذت ببر شايد خداي نکرده يه روز بياد که حسرت همين روزا رو بخوري
    پاسخ

    سلامممممممممم..خوبي الي جون؟ بابا من فكر كردم تو كلـآ نت نمياي..پس هستي :)///نمي دونم شايد بعضي وقتا يه تلنگر لازمه...//در مورد حرفت هم كاملآ مي دونم خودمم و از همين مي ترسم!!!!! سعي مي كنم غر نزنم اما نمي دونم چرا بعضي وقتا حرفاي عاديم هم ميشه شكل غر؟!!!///خدانكنه اون روز برسه چون من واقعآ تحملشو ندارم :(
    + Parinaz 
    آخي عزيزم ايشاله دركنار هم خوشبخت باشيد قدر تك تك اين لحظه هاروبدون زهره جون
    پاسخ

    ممنون پريناز جان
    + توتي 


    سلام

    خدا رو شکر به خودت اومدي!

    آره وقتي آدم به اين فکر کنه که زندگي خيلي کوتاهه و همچنين در کنار هم بودنا پس جايي واسه قهر و غرغر و لجبازي نمي مونه

    کاش همه مث تو بودن که زود به خودشون بيان ... کاش همه اين شعور و داشتن ... کاش ...

    پاسخ

    سلام خانومي...آره خداروشكر...حالا فقط خداكنه همونطور كه گفتم دائمي باشه و يادم نره............//قربونت
    Mosbat andish bash.in fekra ro nakon.albate khube hamishe be fekre digaran bashi ama na vase tarse az dast dada neshun.
    پاسخ

    درست ميگي صحرا جان...
    + من 
    گوش شيطون كر ،داري عاقل ميشي ، خدا رو شكر !!
    پاسخ

    :)))