وبلاگ :
گل سرخ
يادداشت :
كه چي بشه؟!
نظرات :
3
خصوصي ،
30
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
راد
تك درخت باغ
…
توي تنهايي يك
دشت
بزرگ
كه مثل غربت شب بي انتهاست
يه
درخت
تن سياه سر
بلند
آخرين درخت سبز سر پاست
رو تنش
زخمه
ولي
زخم
تبر
نه يه
قلب
تير خورده نه يه اسم
شاخه هاش پر از پر پرنده هاست
كندوي پاك دخيل به او طلسم
چه پرنده ها كه تو جاده كوچ
مهمون سفره سبز اون شدن
چه مسافرا كه زير چتر اون
به تن
خستگيشون
تبر زدن
تا يه روز اومدي بي خستگي
با يه خورجين قديمي
قشنگ
با تو نه
سبز
ه نه
آينه
بود نه
آب
يه تبر بود با تو با اهرم سنگ
اون
درخت
سر بلند
پر غرور
كه سرش داره به خورشيد ميرسه منم منم
…
اون درخت تن سپرده به تبر
كه واسه پرنده ها دلواپسه منم منم
…
من صداي
سبز
خاك
سربي ام
صدايي كه خنجرش رو به
خداست
صدايي كه توي بهت شب
دشت
نعره اي نيست ولي
اوج
يك صداست..
…
.
رقص دستت نرم اي تبر به دست
با هجوم تبر گشنه و سخت
آخرين تصوير تلخ
بودنه
توي ذهن
سب
ز آخرين
درخت
حالا تو شمارش ثانيه هام
كوبه هاي بي امون تبره
تبري كه دشمن هميشه
اين درخت محكم و تناوره
من به فكر خستگي هاي پر پرنده هام
تو بزن تبر بزن
من به فكر
غربت
مسافرام
آخرين ضربه رو محكمتر بزن..