• وبلاگ : گل سرخ
  • يادداشت : همين!
  • نظرات : 2 خصوصي ، 18 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    + بهار 
    حوصله ام از اين پستت هم سر رفت پاشو بيا آپ کن .
    پاسخ

    باشد!
    + من 
    خدا بيامردش
    پاسخ

    ممنون
    + توتي 

    خدا رحمتشون کنه ....
    پاسخ

    سلامت باشي...خدا همه رفتگان رو بيامرزه...
    + باران بهار 
    همين ديگه زهره جون .... من که هم استند باي ماه رمضونم و هم کرکره م نيمه پايينه
    پاسخ

    ايشالا ديگه بعد از ماه رمضون كركره رو بده بالا
    پ ن پ پياده ميرم !!!!!! برو بابا تو گرما . گفتم از ورزش خوشم مياد ولي نه در اون حد که تو گرما پياده برم . راستي دارم ميرم مريم و مينا رو هم ثبت نام کنما تو نمياي ؟؟؟؟ حالا من هي بگم تو نيا !!!! اي دراز و نشست بلد نباش !!!! همين کلاسا رو نمياي که از ورزش نمره نمياري ديگه تنبل !!!!!
    پاسخ

    بالاخره موفق شدي مريم و مينا رو از راه به در كني (چشمك)...ديگه از ماگذشت!!! هرچي ورزش و تربيت بدني بود گذرونديم!!!
    + مامان کيارش 
    خدا بيامرزتش
    زندگي همينه ديگه يه روزي ميايم و يه روزي هم ....
    روزي که ميايم با گريه ميايم ولي اي کاش روزي که ميريم با خنده بريم
    پاسخ

    ممنون..خدا همه رفتگان رو بيامرزه...گويا ايشون خيلي يهويي رفته...بعد از افطار گفته قلبم و بعدشم تمام!!!! به همين راحتي!!

    خدا رحمتش کنه ...

    جالبه منم تو دراز نشست هميشه مشکل داشته و دارم . يادمه اول راهنمايي که بودم همه ي نمره هام 20 بود مسابقه ي بنيه علمي هم تو استان خراسان اول شده بودم اما ورزشم رو ميدوني چند دادن 15.معدلم کلي پايين اومد. مامانم اومد مدرسه باهاشون دعوا کرد گفت اين دانش اموز واستون مقام اورده عوض تشويق ورزشش رو 15 ميدين....

    پاسخ

    خدا همه رفتگان رو بيامرزه...// منم توي دوران راهنمايي و دبيرستان و دانشگاه!!! پايين ترين نمره م بود!...آخي يادمه مامانم به همين دبيرمون گفتن كه خب چيكارش كنم؟! در اين يه مورد استعداد نداره!!! بخاطرش كلاس بدنسازي رفتم - ايروبيك رفتم و فايده نداشت!!/// توي دانشگاه هم بچه ها هر يكي رو 10تا ميشمردن شد 40تا :دي


    سلام زهره ي گلم..ممنون ازکامنتت..آره اگرپس لرزه هابزارن بهترم...

    اين شعرو اولين بارکه خوندم حس عجيبي پيدا کردم و الان هم همون حس به سراغم اومد تلنگرشد واسم..انشالله اين دل گرفتگيها هرچه زودتررفع شه..

    واي چقدربده يه عالمه بنويسي بعد پاک شه اعصاب آدم خرد ميشه..

    انشالله خدا معلمت روهم بيامرزه..

    راستي ساعتهاروهم ديدم هرکدوم يک زيبايي خاصي دارن..مبارکتون باشه...

    درضمن تولد دوست صميمي وعزيزت بهاررا هم تبريک ميگم انشالله صد ساله بشه...

    موفق باشي..

    پاسخ

    سلام عزيزم...انشاالله كه به زودي آرامش برميگرده...// آره هميشه آخر كار يه كپي ميگرفتم اما اينبار وسطش قاط زد!...// ممنون سلامت باشي..//
    راستي تا گفتي اعلاميه يه لحظه وحشت برم داشت نکنه خداي نکرده اعلاميه خ عسگري رو ديده باشي .......
    اونم حيفه خيلي . خدا شفاش بده انشالا .......
    پاسخ

    اتفاقآ همون لحظه كه مينوشتم گفتم ممكنه اين اشتباهو بكني...بابا هم وقتي گفتم يكي از دبيرهامون يهو گفتن همون كه ملك شهر بودددددد؟؟...يه لحظه يخ كردم..گفتم نكنه يهو اين تلفن جواب ندادن ها................واي نهههههههههه
    نکنه فکر کردي نزديک خونه مونه من پياده ميرم ؟؟؟؟ نه عزيزم من با ماشين ميرم و ميام . بعد به من ميگن تنبل !!!!
    پاسخ

    خدايي يعني تو هم با ماشين ميري؟؟؟؟؟
    واي چقدر آدم جا مي خوره ! بنده خدا ! خدا رحمتشون کنه ...
    کنجکاو شدم که ... چرا ؟!
    به نظرم آخر اعلاميه ها يه شرح واقعه هم بايد بذارن
    پاسخ

    آره خييييلي جا خوردم ، مخصوصآ هم كه رفتنه نديدم و وقتي از دم در مدرسه رد شدم كلي خاطره واسه م زنده شد بعد يهو توي مسير برگشت ديدم........منم خيلي دلم ميخواد بدونم چي شده!‏تازگيا توي اعلاميه ها فقط تصادف رو مي نويسن....
    + مهدي 


    اوهوم! که اينطور

    حالا بلاخره نگفتي چه مرگته!!!

    يهو ميزنه به سرتا زهره

    بعد اينکه از ياسي بانو بسيار سپاسگزارم و لطف دارند. تو هم اين وسط اصلا چيکاره اي؟؟؟

    معلموتون خد ابيامرزدش ... من به تو مشکوکم چرا بايد تو از اونجا رد بشي؟؟؟

    ميگن زهره هميشه به محل قتل برميگرده!

    پاسخ

    دلم گرفته خب!//// منم از ياسي جون ممنونم و به خودتم هيچ ربطي نداره :دي/// خدا رحمتش کنه...رفتم ببينم رد پايي از تو هست يا نه!
    + توتي 

    خو يعني چي اونوقت؟؟؟
    پاسخ

    هيچي..................

    پس خوب شد پريد!!

    شوخي کردم. البته تو زياد غر مي زني و ما هم عادت کرديم!

    ولي ابدا مشکلي نداريم با گرفته شدنِ دلت. چرا که روزگاره و گاهي پيش مياد. پس تا اطلاع بعديِ خودت به همون پارچه ي سياه زل مي زنيم...


    پاسخ

    آره خب!
    سلام ..
    اين روزها ؛
    فقط د ل تــ ـنـ ـگـ ـم
    همين !

    پ.ن : حکايت همان حکايت دل است و آنان و منِ بي آنان ..
    پاسخ

    سلام...اوهومممم
       1   2      >