سلام كن!
يعني واقعا اينقدر بيكاري؟
خب ميرفتي براي تنوع هم كه شده، به جاي اينكه دماغتو بتركوني، ميرفتي يه چشم ديگه بين دو تا چشمت ميكاشتي!
خوبه ها! ملت يه دل سير ميخندن
جدي ميگم براي پروژه بعدي به فكرش باش
كاريكاتورتم تا فردا ميذارم روي وب و خلاصه مي پوكونم!
آي بخنديم!
سلامممممم زهره..خوبي؟؟...بهتري؟؟
من که باخوندن اين پستت اشکم دراومد..آخه ياد روزهايي که خودم توبيمارستان بودم ميفتم چقدررزوهاي وحشتناکي بود هرروزش انگار شب اول قبره..بهم آرامبخش ميدادن تا شب بتونم بخابم وگرنه تا صبح زارميزدم..
اينم شد کاروتنوع آخه..برو دنبال يه کاربهتر..يه کارهنري..اي بابا.. عجي کارهايي ميکنينا...من که عمرا جرات همچين کاري رو داشته باشم وايييييي...
ديگه دنبال اينجورکاراي خطرناک نرو آفرين دخترخوب...