سلام زهره جون...خوبي گل سرخ من؟
راستش بگم من واقعا" اون دو خط آخر رو که گفتي متوجه نشدم...
اما... اين که دل آدم پر باشه و دلش بخواد با کسي حرف بزنه رو باهات موافقم...غير طبيعي نيست...هر کسي ممکنه روزي روزگاريدلش پر بشه...به هر دليلي...اما اينکه چه کسي هم دل و هم درد آدم بشه و باهاش همنفس بپذيره که چه زجري مي کشه! مهمه! اگر بدوني چقدر دلم مي خواد باهات درد و دل کنم زهره! اگر بدوني چقدر دلم پره! انگار خدايي ندارم...انگار به حال خودم رها شدم و فقط از آسمون زجر مي باره برامنمي فهمم چرا! چرا اينقدر زندگيم تو رکود افتاده! اصلا" حال و روز خوشي ندارم! باز خوش به حال تو که امکان مسافرت داري! من امکان مسافرت هم ندارم! تصميم گرفتم بعد ماه مبارک حتما" يه سر بيام اونورا...پيش تو...يعني اين بار اگه ميخ هم از آسمون بباره ميام...چه برسه به گرما و باد و بارون و اين حرفا! احتياج دارم! .... هيشکي نمي فهمدم زهره! هيشکي!...فقط ازت ميخوام برام دعا کني که تا اون روز دلي برام مونده باشه...که لا اقل بتونم حرفهاي دلمو راحت بزنم...
براي تو خوشي آرزو مي کنم...اميدوارم زمونه همونجوري که ميخواي بگرده دختر خوب