• وبلاگ : گل سرخ
  • يادداشت : رفتن يا نرفتن...؟!!
  • نظرات : 2 خصوصي ، 11 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + رومينا 

    سلام زهره جون...خوبي گل سرخ من؟

    راستش بگم من واقعا" اون دو خط آخر رو که گفتي متوجه نشدم...

    اما... اين که دل آدم پر باشه و دلش بخواد با کسي حرف بزنه رو باهات موافقم...غير طبيعي نيست...هر کسي ممکنه روزي روزگاريدلش پر بشه...به هر دليلي...اما اينکه چه کسي هم دل و هم درد آدم بشه و باهاش همنفس بپذيره که چه زجري مي کشه! مهمه! اگر بدوني چقدر دلم مي خواد باهات درد و دل کنم زهره! اگر بدوني چقدر دلم پره! انگار خدايي ندارم...انگار به حال خودم رها شدم و فقط از آسمون زجر مي باره برامنمي فهمم چرا! چرا اينقدر زندگيم تو رکود افتاده! اصلا" حال و روز خوشي ندارم! باز خوش به حال تو که امکان مسافرت داري! من امکان مسافرت هم ندارم! تصميم گرفتم بعد ماه مبارک حتما" يه سر بيام اونورا...پيش تو...يعني اين بار اگه ميخ هم از آسمون بباره ميام...چه برسه به گرما و باد و بارون و اين حرفا! احتياج دارم! .... هيشکي نمي فهمدم زهره! هيشکي!...فقط ازت ميخوام برام دعا کني که تا اون روز دلي برام مونده باشه...که لا اقل بتونم حرفهاي دلمو راحت بزنم...

    براي تو خوشي آرزو مي کنم...اميدوارم زمونه همونجوري که ميخواي بگرده دختر خوب

    پاسخ

    سلام روميناجونم...خيلللللللللللي دلم واسه ت تنگوليده..تو که همه ش ميگي ميام و بعد نمياي...//تو چرا اينقدر دلت پره؟؟ نبينم دلت گرفته باشه خانومي..منم زياد حالم خوش نبود (روحآ البته) اين سفر خيلي خوب بود واسه تغيير آب و هوا..هرچند که آخرش بايد برميگشتيم و باز هم همون حال و هواي قبلي!...ميشه گفت فقط همون 4-5روز سفر خيلي خوب بود...////دقيقآ مي فهمم چي ميگي..نمي دونم چرا حس نمي کنم وجود خدا رو توي اتفاقات زندگيم...بي صبرانه منتظرتم که بياي و اميدوارم اين روزهاي اين مدلي هرچه زودتر تموم بشه و بشي همون روميناي هميشه خندون خودم (بووووووووووووووس)