سلام زهره جان
چه عجب شما آپيدي؟
تو هم از دلتنگي نوشتي...مثل خودم.من هم اين روزا دلم زياد تنگ ميشه.
ولي اگر اميد به اين داشته باشيم که در پس دلتنگيها روزهاي خوش و شاد از راه خواهد رسيد تحملش آسون ميشه ....ولي واي به وقتي که دل تنگ باشه و خبري از روزهاي خوش نباشه....واي به وقتي که آدم بدونه دلتنگيش پاياني نداره.......
اميدوارم روزهاي دلتنگي تو به زودي پايان يابد و ز روزهاي خوش وصل برامون بنويسي
عکسهاي تولد متاسفانه کيفيت خوبي نداره.اگه بتونم و وقت بشه شايد يه چندتاشو بذارم.اما ببين ديگه اين روزا با پستهايي که ميذارم مي توني بفهمي چه حال و روزي دارم.حوصله عکس گذاشتن فعلا نيست.
ببين من از اين که مي بينم ميشه اينجا از شکلک بيتري استفاده کرد خوشم اومدهم.ميشه بغلت کنم؟قربونت
آقا جان يه بار بيا بشين براي من تعريف کن ببينيم قضيه چي ... خب؟! ... مرديم از بس فضولي مون رو کنترل کرديم زهرههههههههه
سلام
به من نه منم براي هميشه دعوتيد[گل]
واي واي .... چه شعر عشقولانه اي!
پرسپوليسدونم که به سلامتي سوراخ بود و سوراخ هم شد!
آمپولو خوردي ديگه به سلامتي؟
با « آبيته يا هيچ کدوم؟!» بروزم[گل]
آيکون ذوقمرگ شدن واسه پ.ن 4!!
بايد يه راه حلي باشه، ديگه نمي شه اينجوري ادامه داد. بايد فکري کنيم برات. منتظر نتايج فکر کردنمون باش زهره خانومي
سلام ...
من بدونم اگه تهران رفتن من با پست گذاشتن تو مواجه ميشه هرهفته يه سري ميزنم(چشمک)
هه هه! چه جالب! باز بين جناب راديکال و آقاي بهرامي دعوا شده؟!
من مصور همه اينا رو ديدم!جات يه عاااااااااالمه خالي! تازه انقدر بده تنهام! يهو دست به دست هم ميدن حالا من تنهاااااايي بايد جواب بدم! البته ميدوني که ... من دختر بسيار مظلومي هستم!
آقاي بهرامي خوب ميدونه من چقدر مظلومم:دي
سلام زهره جون. قابل نمي دونيد تشريف بياريد وبلاگ بنده ؟
با شعر حميد مصدق و جواب زيباي فروغ به روزم. اگه دوست داشتي سر بزن .
سلام زهره
حالت خوبه؟
ايشالله دلتنگي هايت مبدل به دلشادي بشه. براي اينكه دلت شاد بشه تلاش را از خودت آغاز كن و منتظر اقدام ديگران نباش.
سلام بر زهره ي عزيز
قشنگه
موفق باشي .
سلام خواهري جون گلم . اميدوارم حالا که با دلتنگي و نگراني کنار اومدي يه جوري هم با فراموشي و بي خيالي هم کنار بياي !
راستي يادش به خير که پارسال با بهار جون مشهد بودي ... دلم واقعا برات تنگ شده ... اگه امکانش هست و فرصت داري خيلي خوشحال ميشم دوباره در مشهد زيارتت کنم .
1- داش رضا ما پوستمون کلفت تر از اين حرفاست که به اين راحتي کنده بشه تقصير منه که مي خوام برات حفظ آبرو بکنم فردا پشت سرت نگند(نگويند) چقدر گدا بود 1000 تومان نداد يه بستني بخره حالا انگار قحطي بستني شده بود. اون کبابم که مسلم هست که نمي دي اما گفتم بگم شايد بقيه به گدا بودنت پي نبرند.
2- اما شما زهره خانم اولا اين آهنگ خيلي وقته که خوراک خودمه من گفتم وزنش ثقيل هست نگفتم آهنگش سخته سوتي نده ... دوما حالا ما خواستيم آبروي رفيقمونا بخريم گفتيم اون دفعه اشتباه شده بود اگه بيايد کباب هم مي ده هر چند ايشون بي معرفت تشريف داشتند با اين کامنتشون اما شما هم آبرو ريزي نکنيد
3- حال نداشتم اينا همه را به شعر بگم
4- سلام