• وبلاگ : گل سرخ
  • يادداشت : امروز گذشت...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 23 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + بهاره 

    سلام،خوووووووووبي؟من كه اصلا خوب نيستم،بدجوري هوس بارون كردم، هر چي دعا ميكنم اي خدا،يه بارون بفرست، هيچي،انگار نه انگار،فقط اين شبا شاهد وزيدن باد هستم.... همين...بدجوري هم بهم ريختم،بارون بهم تزريق نشده،تو خماريم.... تا اطلاع ثانوي و با آمدن بارون،بنده هم از خماري در ميام...

    من،تو رو به رنگ سفيد ميبينم،بي برو برگشت،اصرار نكن،عوضش نميكنم... كسي رو كه دوست دارم،آبي ميبينم.... خودمو...آخه رنگام متغيره..قرمز،آبي،سبز....شايدم خاكستري... حالا ميخواي خودم جواباشو بدم.... با اينكه ميدونم اما نميگم...ميترسم بري معتاد شي...بعدشم خودكشي كني....

    ميگم اعصاب ندارم،قاطي كردم،بگو نه.....

    خداحافظ....

    بارون...بارون...بارون...بارون....بارون....بارون....بارون..

    پاسخ

    سلااااااااااااااااااااام...بهاره جون خودم..خوبي؟..نه انگار!..خوب نيستي (2نقطه دي).......ديروز دم دانشگاه چند قطره اي بارون اومد..اگه زودتر گفته بودي ، فوت مي کردم،برسه به روحت (2نقطه خط فاصله پي!)........تو هم همون آبي هستي..اوهوم:)..........بارون....بارون.....بارو........(منم وا گرفتم انگار:))