سلامي دوباره
آخه من که مي دونم اون کامنت را عموميش نمي کني. به خاطر همين يکي ديگه نوشتم. بايد خدمتتون عرض کنم که اين يک امر عاديه و تازه مونده تا ديرت شده باشه و علاوه بر همه اين ها تو راه تصادف شده باشه و به کلاست نرسي!!! اينها از حکمت هاي خداست تا به ما دانشجويان بفهماند زياد رو ساعتمون حساب نکنيم!!!
راستي تو مشهد به يادت بودم. چون اون دعاي نامردي که در حقم کردي يه بار داشت مستجاب ميشد[تازه کجا؟ تو اون دستشويي کلاس بالاهاش که در و راه پله برقي داره!!!] و من تا آخرين روز هر موقع دستم مي رفت طرف موبايلم به يادت بودم. تهديد:(از حالا تا هر موقع ،اگه اتفاقي براي گوشي من بيفته مي دونم باهات چيکار کنم.)