• وبلاگ : گل سرخ
  • يادداشت : اين روزا...
  • نظرات : 1 خصوصي ، 17 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    سلام خواهري جونم.

    کاملا درکت ميکنم.

    کلا زندگي و کار تو اين دوره و زمونه و خصوصا تو ايران ما و خصوصا براي خانم ها خيلي سخت شده.

    من دقيقا دو سال هر روز همين جريان جنازه رو داشتم .

    منم تو دانشگاه کار ميکردم ولي تو گروه بودم.

    ولي تازه اوضاع من وخيم تر بود چون عصر که مي رسيدم خونه بعدش تا 9 شب ميرفتم دانشگاه خودم و سر کلاس هاي ارشد.

    ولي خوب کم کم آدم پوستش کلفت ميشه و عادت ميکنه.

    کار تمام وقت براي خانما خوب نيست ولي بودنش به نظرم بهتر از نبودنشه.

    البته اينا مسائل کلي زندگي هستن که هر شخصي نظر و ديدگاه خاص خودشو داره.

    ولي اضافه شدن مسئوليت خونه و زندگي و شوهر هم به وضعيت قبلي خيلي اوضاع رو پيچيده تر ميکنه که البته با يک مديريت درست و با کمک همسر تو کارهاي خونه ميشه تا حدي بهبودش داد ولي کلا بار اصلي به دوش خانماس.

    البته بعضي از خانمها هم به بهانه کارکردن مسئوليتهاشون رو تو خونه کامل و درست انجام نميدن . کلا مقوله پيچيده اي هست و من يکي که از ترسش جرات فکر کردن به زندگي مشترکو ندارم.

    يعني واقعا دل شير ميخواد ورود بهش و مديريت کردنش.

    ولي خب کار نشد هم نداره و با هم فکري با همسر جان و برنامه ريزي ميشه خيلي اميدوار بود به ساختن يک آينده خوب و شيرين.

    انشاالله که به لطف و کمک خدا براي شما رقم مي خوره.

    مراقب خودت باش خانمي گل

    پاسخ

    سلام پريسا جونم...آره يادمه تو هم همين جوري بودي..واي از کلاس که ديگه نگو..من بعدش حوصله خريد و مهموني هم ندارم چه برسه به کلاس!!...اگه يه کاري بود که نهايت تا 2 بعد ازظهر بود خيلي خوب بود...حالا اين کار من که موقتي هست و عنقريب دورانش تموم ميشه...تا بعد هم بايد ديد چي پيش مياد..............قرررررررررربونت تو هم همينجور :-*