سلام خواهري جونم.
کاملا درکت ميکنم.
کلا زندگي و کار تو اين دوره و زمونه و خصوصا تو ايران ما و خصوصا براي خانم ها خيلي سخت شده.
من دقيقا دو سال هر روز همين جريان جنازه رو داشتم .
منم تو دانشگاه کار ميکردم ولي تو گروه بودم.
ولي تازه اوضاع من وخيم تر بود چون عصر که مي رسيدم خونه بعدش تا 9 شب ميرفتم دانشگاه خودم و سر کلاس هاي ارشد.
ولي خوب کم کم آدم پوستش کلفت ميشه و عادت ميکنه.
کار تمام وقت براي خانما خوب نيست ولي بودنش به نظرم بهتر از نبودنشه.
البته اينا مسائل کلي زندگي هستن که هر شخصي نظر و ديدگاه خاص خودشو داره.
ولي اضافه شدن مسئوليت خونه و زندگي و شوهر هم به وضعيت قبلي خيلي اوضاع رو پيچيده تر ميکنه که البته با يک مديريت درست و با کمک همسر تو کارهاي خونه ميشه تا حدي بهبودش داد ولي کلا بار اصلي به دوش خانماس.
البته بعضي از خانمها هم به بهانه کارکردن مسئوليتهاشون رو تو خونه کامل و درست انجام نميدن . کلا مقوله پيچيده اي هست و من يکي که از ترسش جرات فکر کردن به زندگي مشترکو ندارم.
يعني واقعا دل شير ميخواد ورود بهش و مديريت کردنش.
ولي خب کار نشد هم نداره و با هم فکري با همسر جان و برنامه ريزي ميشه خيلي اميدوار بود به ساختن يک آينده خوب و شيرين.
انشاالله که به لطف و کمک خدا براي شما رقم مي خوره.
مراقب خودت باش خانمي گل