• وبلاگ : گل سرخ
  • يادداشت : اين 2-3 روز...
  • نظرات : 1 خصوصي ، 13 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + فـــــرزانه 


    اما درباره پستت،اول که حتما اون پستاي "وقتي که" رو ادامه بده پر از انرژي مثيته .. تولد دختر کوچولوي ناز رضوان خانم رو هم بهشون تبريک ميگم عکسش رو ديدم ماشالله قشنگه خدا ببخشه به مامان باباش ..

    من ولي زياد گردش و خريد مجردي رو دوست ندارم خب يه چيز ديگه هم هست ها اينکه اگه بخواي مجردي بگردي بايد اجازه بدي همسرت هم مجردي بگرده ها گاهي!حالا البته اگه سالي يه بار باشه اونم يه ساعت ايراد نداره!!ولي نميشه که خب هميشه باشه .. افطاري دعوت شدي که!دختر عموت و خواهرت بسه ديگه خدا بده برکت من امشب مهمون مادرشوهرم بودم البته چون حال بابابزرگ شوهرم بد بود بردنش بيمارستان آشپزي افتاد گردن من و شوهرم!!منم که امروز خسته و تشنه اصلا حال نداشتم خلاصه يه کوکو پختم جات خالي!!افتضـــــــــــــــاااح البت با همکاري آقاي همسر که هي تشويقم ميکرد خوبه مزه اش عاليه کوکوهات محشره!خدايش طعمش خوب بود ولي ظاهرش برخلاف هميشه اصلا جالب نشد اعصاب نذاشت برام ديگه نشستم باقي کارا رو شوهرم و داداشاش انجام دادن

    پاسخ

    شايد ادامه ش بدم اما توش يه تغييراتي بدم...حالا ببينم چي ميشه...//آره ماشالا خيلي دوست بداريه...//نه من دوست مي دارم ، البته شايد خودم آخرش خريد خاصي نکنم اما دوست دارم برم..خب اونم خواست بره اشکالي نداره..من حتي مسافرت رو هم گفتم شايد دلم بخواد مجردي برم(البته حالا که پايه شو ندارم..اما اگه داشتم!!)..کلأ نه که من هنوز در حال و هواي مجردي ام ، اينه که مي پسندم و به اونم اين اجازه رو دادم که اگه ميخواد بره (البته مي دونم نميره!!)//آره خب افطاري اينجوري دعوت شديم بعد انگار فردا شب و اينا هم خبرائيه...// آفررررررررررررررين عروس خووووووووووب :))