اما درباره پستت،اول که حتما اون پستاي "وقتي که" رو ادامه بده پر از انرژي مثيته .. تولد دختر کوچولوي ناز رضوان خانم رو هم بهشون تبريک ميگم عکسش رو ديدم ماشالله قشنگه خدا ببخشه به مامان باباش ..
من ولي زياد گردش و خريد مجردي رو دوست ندارم خب يه چيز ديگه هم هست ها اينکه اگه بخواي مجردي بگردي بايد اجازه بدي همسرت هم مجردي بگرده ها گاهي!حالا البته اگه سالي يه بار باشه اونم يه ساعت ايراد نداره!!ولي نميشه که خب هميشه باشه .. افطاري دعوت شدي که!دختر عموت و خواهرت بسه ديگه خدا بده برکت من امشب مهمون مادرشوهرم بودم البته چون حال بابابزرگ شوهرم بد بود بردنش بيمارستان آشپزي افتاد گردن من و شوهرم!!منم که امروز خسته و تشنه اصلا حال نداشتم خلاصه يه کوکو پختم جات خالي!!افتضـــــــــــــــاااح البت با همکاري آقاي همسر که هي تشويقم ميکرد خوبه مزه اش عاليه کوکوهات محشره!خدايش طعمش خوب بود ولي ظاهرش برخلاف هميشه اصلا جالب نشد اعصاب نذاشت برام ديگه نشستم باقي کارا رو شوهرم و داداشاش انجام دادن