• وبلاگ : گل سرخ
  • يادداشت : تولدي ديگر...
  • نظرات : 3 خصوصي ، 31 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + فــــــرزانه 

    ببين اگه زياد شد تقصير اونه که نمياد مسنجر به من ربطي نداره هادر مورد جاري فکر ميکنم خيلي خوب باشه که همچين حسي بهشون نداري دختر دايي من چهارتا جاري داره عروس کوچيکه است يعني ميگه بيخود و بي جهت بحث ميندازم اينا بيفتن به جون هم بعد خودم ساکت ميشينم دست اخر پدرشوهر مادرشوهرش ميگن تو از همه بهتري!!!خب چه کاريه آخه؟هرچي روابط دوستانه تر و بي تنش تر هم ديگران راحتن هم خود آدم!اصلا چرا ادم انرژي و وقتي رو ميتونه صرف خودش بکنه الکي هدر بده!اما "وقتي که" هات ..

    يه بار ديگه هم قبلا گفتم کارايي که شايد از نظر ديگران به ظاهر خيلي کوچيک و بي اهميت بشن ميتونن پشت خودشون معاني خيلي والا و ارزشمندي داشته باشن مثل همين اعتماد همسرت به تو براي رانندگي يا خيلي موارد ديگه که تو ميگي يا من،نميدونم شايدم از نظر ديگراني که پيشکسوتن من و تو خيلي خوشحال و سرخوش باشيم

    ولي همين کاراي کوچيکه که شادي هاي بزرگ رو خلق ميکنه
    پاسخ

    نميدونم خودم گاهي مي ترسم!!!! ترس از اينكه شايد هنوزم توو باغ نيستم كه شوهركردم و برادرشوهر و جاري و اينا دارم !!!!!!!!!///آره اين كارهاي ظاهرآ كوچيك خيلي دلچسبه...حالا بقول تو شايد پيشكسوتا زياد ديگه واسه شون اين چيزا جالب نباشه يا حتي خودمونم بعدها بگيم حالا كه چي....؟؟..ولي الان خوبه :)