• وبلاگ : گل سرخ
  • يادداشت : تولدي ديگر...
  • نظرات : 3 خصوصي ، 31 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + فــــــرزانه 

    خب حالا برا پست قبلي هم اينجا کامنت بدم؟راستي قبلش بگم تنها بلاگفاي ما دزد نيست هاااا اينجا هم نگاه کردم کامنت دو تا پست قبلي رو که گذاشته بودم نصفه خور کرده بوديعني من اون همه فک زدم هاکلا خورد تو ذوقمکوفتشون بشه الهي بي شخصيتا

    خب يه بار ديگه هم زن عمو شدنت رو تبريک ميگمتا حالا زن عمو يا زن دايي بودي؟يعني غير اميررضا بچه ديگه تو فاميل شوهرت بوده؟من

    که تجربه اي ندارم اما تو يکي از مراسم که نوه عموي شوهرم بود اين دختر داداشم تا همين الان که گاهي يادش مياد هي گير دادهبود تو چيکاره اون پسره ميشي؟هرچي هم توضيح ميدادم بابا هيچ کاره قبول نمي کرد که!فکر کنم اگه روزي زن عمو بشم قتلي چيزي رخ بده!

    بس که من دوست داشتنيم!البته تا اون زمان بچه هاي ما بزرگ شدن منظورم خواهرزاده برادرزاده هامه ها!زن دايي هم که کلا نميشم چون از نعمت داشتن خواهر شوهرم محرومم!اينا رو بفرستم باز نگه زياد حرف زدي مجاز نيستي
    پاسخ

    منم تعجب كردم چرا از تو كامنت نيست..پس اينم خورده هي!//مرسي عزيزم آره قبلشم زنعمو بودم ، يعني در بدو ورودم به اون خانواده هم زنعمو بودم و هم زندايي...اما اين يكي بعد از ورود من به دنيا اومد...يعني واسه عقد حامله بود جاري جان:)///بلههههههههههههه در دوستداشتني بودن شما كه شكي نيييييييييييييييييس...//كلآ نعمت خواهرشوهر داشتن نسيب همه كه نميشه كه :ديييييييييييييي