سلام

خوبي خانوم .... ؟

زهره جون در يه آن همون اول فک کردم ميخواي بري و ديگه نمينويسي .. دلم ريخت ..

خوشحالم که هستي و ميموني .. گرچه من دير به دير نت ميام ولي خب ديگه بدون گل سرخ وبگردي مزه نداره که ..

10 سالگيش مبارک .. ايشالا طول عمر بيشتري داشته باشه ..

پستاي اولي هميشه کمو خيلي ساده هست .. واسه منم همينه ..

بووووووووس

سلام زهره جون..وايييييييي چه خوب تولد 10 سالگييي..16 سالت بود؟؟اوه يک عمره هااااااا..يه جورايي ذوق زده شدم..خيلي خيلي مبارکه انشالله دهه دوم رو هم همراه با بچه هات به پايان برسوني و وارد دهه سوم بشي..خب ما هم تا جايي که بتونيم هستيم..

من اصلا يادم نمياد چه جوري اومدم اينجا..فقط دو سه تا ازدوستانم يادمه که اونم دوستان اولم در وبلاگ بودن..که آشنايي با اونا يادمه.. خب تورو هم کامنتاتو وشيطنتهاتو ميديدم..و ميومدم ميخوندم کامنت نميدادم که بالاخره کامنت دادم و نميدونم چرا حس ميکردم اين دوستي من با زهره نميتونه دوام داشته باشه..خب حسه ديگه

خوب خداروشکر اين شد که ما دوست شيم و بتونيم نوشته هامونو بخونيم وايناااااااا...وخب همراهيتم ميکنم چون دوستت شدم و دوستت دارمو و بعدشم اينکه حق داري به گردن ما خبببببب..ريش سفيدي ناسلامتي..

بازهممممممممم تولد وبلاگت خيلي خيلي مبارکا باشه..

..هههههههههه

راستش من هيچ وقت درمورد زمان تولد وبلاگم ننوشتم و اصلا هم دلم نخاسته بگم..برام سخت بوده و ناراحت ميشم وقتي درموردش بخام چيزي بگم منم ازسال 88 دارم مينويسم.فعلا خيلي کوچولو هستم.. اما خب خيلي وقتها خواستم کلا بزارمش کنار..نشده..آخه بدجور پايبندم کرده..مخصوصا دوستان که نميشه ازشون دل کند خب...

نميدونم شايد منم يهو ديدم رفتم ده سالگي خداروچه ديدي..

..

.

.

.

.

.

زهره جان به يه نظر از طرف من واسه بهار بذار بگو بياد حتما جواب کامنتي که برام گذاشته رو بخونه

دست شما درد نکنه عزيزم!

وبلاگ زيبايي داري.حاضري تبادل لينک داشته باشيم.

.

.

.

.

.

.

:دي

سلام خوشگل خانم

با يکي دو روز تاخير تولد وبلاگت مبارک.واي تو ريش سفيد وبلاگ نويسهايي پس.ده سال! يه دهه نوشتي.يادمه من سال 84 شروع به نوشتن کردم.دو سال ديرتر از تو....من هم از وبلاگ مجيد با تو آشنا شدم.البته يادمه تو بيشتر محبت داشتي و براي تولدم به وبلاگم اومدي و براي ازدواجم و تبريک گفتي بهم.چقدر خوب شد که با تو و گل سرخ آشنا شدم.من خودم عاشق گل سرخ هستم.رز قرمز هم از همين خانواده است ديگه!

اميدوارم سالهاي سال بنويسي.وبلاگت رو خيلي دوست دارم.چون خيلي ساده و صادقانه و بي ريا مي نويسي.خودتي و ابهامي نداري.دوست داشتني و با محبتي و البته غرغرو(طفلي همسرت) :دي

آهنگهاي وبلاگت رو هميشه دوست داشتم.مخصوصا اون آهنگ سکوت که من مدتها به خاطرش ميومدم وبلاگت تا گوش بدمش.از يه چيز ديگه وبلاگت خوشم مياد اينه که به همه کامنتها پاسخ ميدي.من دوست دارم جوابهارو بخونم.حتي فضولي ميکنم و مال بقيه رو هم ميخونم مخصوصا مهدي :دي

دختر پرشور و انرژي هستي و اين باعث ميشه وقتي ميام اينجا حس و حال خوبي داشته باشم.

عکس گلسرخ بهم روحيه مضاعف ميده اينجا.خلاصه همه جوره به خودت و وبلاگت ارادت دارم.و از آشنايي با شما خيلي خوشحالم. بوس بوس

سلام و تولد وبلاگت مبارک. انشالله هميشگي و سربلند باشه.

اي کلک! پس بلاخره مزدوج شدي. من مدتي نبودم ولي معلومه کلي خبراي خوب خوب اتفاق افتاده. متاسفانه الان فرصت خوندن مطالب قديمي رو ندارم. اگر خودت يه مختصري برام تعريف کني که چي شد و چطور شد ممنون ميشم.

توصيف تو و وبلاگت توي يه جمله سخته. ولي توي يک کلمه بايد بگم :"لـــــــوس"!!! هم خودت هم وبلاگت!!

فکر کنم بيشترين عاملي که باعث شد مشتري وبت بشم همين بود. البته خودتم زياد مزاحمم شدي و خواستي شماره بدي و هي من محل نذاشتم و اينا. ولي خب به هر حال گرفتار شديم ديگه!

به خاطر خوشحاليت خيلي خوشحالم...