• وبلاگ : گل سرخ
  • يادداشت : ...ياد آر...
  • نظرات : 1 خصوصي ، 31 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3      >
     
    اگه مي خواي بدوني چه اتفاقي برام افتاده زود به من سر بزن و پست پنجشنبه را بخون

    شاعر مبارکت باد ناگاه روشنايي

    شادا که بار ديگر از عشق ميسرايي

    ميبينمت که مشتاق ، تن داده اي به اين درد

    بي منت طبيبي ، بي حاجت دوايي

    اينگونه دوست دارم دنبال دوست گشتن

    نه هيچ جايگاهي نه هيچ رد پايي

    من لحظه لحظه خود را گم کرده ام در اين راه

    آئينه ام کجايي ؟ آئينه ام کجايي ؟

    شعرم هميشه در خود حرفي نگفته دارد

    زيرا که تا هميشه تو در نگفته هايي

    ديوانگيست آري ، اما چه ميتوان خواست ،

    جز ماجرا پسندي ، وقتي تو ماجرايي

    يک بار ديگر اي عشق مشت مرا گره کن

    تا در قفس بخوانم : "يا مرگ يا رهايي"

    بهمني

    سلام:sho

    خوبي رهزه خانم؟

    کجايي ؟

    مياي و ميري نميبينيمت:dokh

    شعر قشنگي گذاشته بودي....


    زيبا ترين گل با اولين باد پاييزي پرپر شد. با وفاترين دوست به مرور زمان بي وفا شد. اين پرپر شدن از گل نيست از طبيعت است و اين بي وفايي از دوست نيست از روزگار است

    سلام عزيزم خوبي دنيا محل گذر و تنها جيزهايي كه باقي ميمونه همين خاطره هاست به تيم عاشقان هم يه سر بزن [گل] خوشحال مي شم که تبادل لينک کنيم

    + زينب 

    سلام زهره جون .خوبي ؟

    به قول... به خوبا سر ميزني مگه ما دل نداريم .بابا حالا كه بيكاري به ما هم سر بزن كه وقتي هفته اي دو روز مياييم خونه دلمون خوش باشه كه دوستامون يه سري بهمون ميزنن .من اينقدر ميام واست كامنت ميزارم ولي تو انگار نه انگار .بابا ايولا داره .

    خوش باش

    سلام زهره

    با اينكه الان به دردت نخورد ولي ممكنه در آينده برات مفيد باشه

    سلام
    من همين الان آپ کردم
    عنوان متن جديدم هست حکايت ما ايراني ها
    منتظرتم
    فعلا باي باي

    سلام

    خوبي ؟

    خوبه لااقل تو يكي از تورشيدن حرف زدي

    آخه بقيه گفتن اونقدر به پسرا نه ‏ميگيم تا خودشون بترشن

    فعلا يا حق

    تو که معناي عشقي به من معنا بده ...

    ممنون كه به سوالم پاسخ داديد. لطف مي كنيد اگر بپرسيد من چطوري مي تونم عكسي كه برا وبلاگم ساختم را اون بالا قرار بدم

    مي دونيد تا قالبم درست نشه دستم به قلم نميره .

    مرسي از لطفتون

    سلام زهره جان شعرت قشنگه ولي چرا همش غمگين مينويسي؟مگه چند سالته؟بايد پر شور و نشاط باشي خوش باشي موزيك زمينه وبلاگت هم خيلي قشنگه

    سلام .خوبي

    مثل اينكه نميشه بيشتر باهم اشنا بشيم شما هم كه نصف شب ان مي شي . منم زود مي خوابم ولي اين پنجشنبه مي تونم تا نصف شب بيدار بمونم .

    راستي خبر ندادي اپ كردي عيبي نداره مي بخشمت

    اين شعر جالبي بود بيت سوم خيلي قشنگ بود

    راستي اهنگ وبلاگت هم خيلي قشنگه

    در پناه خدا

    باي باي

    سلام زهره

    چطوري؟

    خوش گذشت تعطيلات زوركي؟!!

    ميگم اين شعر چقدر موزونه. تو دهن آدم راحت مي چرخه !!

    سرو چمان من چرا ميل چمن نمي كند

    همدم گل نمي شود ياد سمن نمي كند

    دل به اميد وصل تو همدم جان نمي شود

    جان به هواي كوي تو خدمت تن نمي كند

    با همه عطر دامنت آيدم از صبا عجب

    كز گذر تو خاك را مشك ختن نمي كند

    پستت خيلي قشنگ بود.ممنون كه بهم سر زدي.

    قشنگ بود

    بيت آخرش قشنگ تر ...!

    از سهراب :

    ...

    فانوس
    در گهواره خروشان دريا شست و شو مي كند
    كجا مي رود اين فانوس ،
    اين فانوس دريا پرست پر عطش مست ؟
    بر سكوي كاشي افق دور
    نگاهم با رقص مه آلود پريان مي چرخد.
    زمزمه هاي شب در رگ هايم مي رويد.
    باران پر خزه مستي
    بر ديوار تشنه روحم مي چكد.
    من ستاره چكيده ام.
    از چشم نا پيداي خطا چكيده ام:
    شب پر خواهش
    و پيكر گرم افق عريان بود.
    رگه سپيد مرمر سبز چمن زمزمه مي كرد.
    و مهتاب از پلكان نيلي مشرق فرود آمد.
    پريان مي رقصيدند.
    و آبي جامه هاشان با رنگ افق پيوسته بود.
    زمزمه هاي شب مستم مي كرد.
    پنجره رويا گشوده بود.
    و او چون نسيمي به درون وزيد.
    اكنون روي علف ها هستم
    و نسيمي از كنارم مي گذرد.
    تپش ها خاكستر شده اند.
    آبي پوشان نمي رقصند.
    فانوس آهسته بالا و پايين مي رود.
    هنگامي كه او از پنجره بيرون مي پريد
    چشمانش خوابي را گم كرده بود.
    جاده نفس نفس مي زد.
    صخره ها چه هوسناكش بوييدند!
    فانوس پر شتاب !
    ...

    تو كه معناي عشقي به من معنا بده ...

    قشنگ بود

    بيت آخرش قشنگ تر ...!

    از سهراب :

    ...

    فانوس
    در گهواره خروشان دريا شست و شو مي كند
    كجا مي رود اين فانوس ،
    اين فانوس دريا پرست پر عطش مست ؟
    بر سكوي كاشي افق دور
    نگاهم با رقص مه آلود پريان مي چرخد.
    زمزمه هاي شب در رگ هايم مي رويد.
    باران پر خزه مستي
    بر ديوار تشنه روحم مي چكد.
    من ستاره چكيده ام.
    از چشم نا پيداي خطا چكيده ام:
    شب پر خواهش
    و پيكر گرم افق عريان بود.
    رگه سپيد مرمر سبز چمن زمزمه مي كرد.
    و مهتاب از پلكان نيلي مشرق فرود آمد.
    پريان مي رقصيدند.
    و آبي جامه هاشان با رنگ افق پيوسته بود.
    زمزمه هاي شب مستم مي كرد.
    پنجره رويا گشوده بود.
    و او چون نسيمي به درون وزيد.
    اكنون روي علف ها هستم
    و نسيمي از كنارم مي گذرد.
    تپش ها خاكستر شده اند.
    آبي پوشان نمي رقصند.
    فانوس آهسته بالا و پايين مي رود.
    هنگامي كه او از پنجره بيرون مي پريد
    چشمانش خوابي را گم كرده بود.
    جاده نفس نفس مي زد.
    صخره ها چه هوسناكش بوييدند!
    فانوس پر شتاب !
    ...

    تو كه معناي عشقي به من معنا بده ...

     <      1   2   3      >