• وبلاگ : گل سرخ
  • يادداشت : پنجشنبه ي خوب...
  • نظرات : 1 خصوصي ، 16 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    *شهريار....

    نهنگ‌ها گاهي خودکشي مي‌کنند. تلويزيون نشان مي‌دهد. در آن وجود عظيم‌شان طبيعي‌ست کمي هم احساس پوچي کنند. اما تو چه؟ محمدنوري هم که مُرد چند روز خبرش داغ بود و بعد همه چيز تمام شد؛ اما تو چه؟ آقاي ابي را ببين موهاي خودش را دم اسبي مي‌بندد و برلوسکوني هشتاد و خرده‌اي سال سن دارد اما چنان مي‌کند انگار جوان بيست و چندساله است. جوان بيست و چندساله مائيم شهريار. مائيم که افسردگي خِرمان را گرفته. اين فيلم هارا باور نکن که وقتي با تيغ تيز رگ دستت را زدي کسي پيدا شود و دنبالت بگردد که اين دختر را چه شد؛ نه دوست من از اين خبرها نيست. زندگي آدم‌ها بي‌ارزش‌تر از آن چيزي‌ست که فکرش را مي‌کني. جنگ که بشود اين من و توئيم که بايد کشته شويم. جنگ جهاني اول ده ميليون آدم کشته شدند؛ ده ميليون! دوست من هيچ‌کس براي مرگ من و تو گريه نخواهد کرد، هيچ‌کس بيش‌تر از خودش به فکر ما نخواهد بود. تو هم به فکر خودت باش و تا مي‌تواني زندگي کن. شهريار؛ اي رفيق شفيق سال‌هاي طولاني من؛ آدم بودن اگرچه ارزشي ندارد؛ اما هيچ‌وقت ... نشو ، باخداباش...گريه براي همين وقت‌هاي دل‌تنگي و تنهايي‌ست.


    *شهريارنوشتم چون بااين نام وازه جواني به ذهنم خطورمي کند...

    پاسخ

    عالي بوددددد...مرررررسي