اول اينکه دخترعموي مامان شدنت مبارک .بعضي ني ني ا بعدن ناز ميشن اولش تو دل برو نيستن ...
کار فصلي هم خوبه از کسالت درمياي ...
اوني که گفتي دعا کنيم هم چشمممممم .
اوني هم که گفتي از ديدن بعضيا استرس داري شايد دليلش اينه که ميخواي انکار کني يه چيزي رو .......
منم ميدونم تو کي رو ميگي توام ميدوني که من ميدونم تو کي رو ميگي پس من چرا نميدونم تو چي مي گي؟
راستي دفعه ي اخرتون باشه تو و بهار پشت سر من غيبت ميکنين هاااااااا من همش يکم وزنم بيشتر از 40 کيلوووو همش يک کممممم
سلام زهره جان
خوبي؟ خداروشکر که به گشت و گذار گذشت و خوش گذروندي تا باشه از اين خوشيها به کوري چشم حسودا
سرکار رفتن خوبه گرچه نگرانيتم بجاست و چه دخمل خوبي که به فکر مامان هستي.کم کم بايد عادت بکنن تا آماده بشن که وقتي رفتي خونه بخت اذيت نشن
موضوع 4 زود تعريف کن ببينم چي بوده.
اين مهدي هم مشنگه ها بيخودي به مورد5 ميخنده
منم آهنگتو خيلي مي دوستم.مرسي
بازم وقت کنم ميام.خوش بگذره.بوس
سلام زهره!
چطوري؟؟؟ هوممم؟؟؟؟؟؟؟؟ بعدشم تازشم . يه ربعه دارم به اون مورد 5 ميخندم!
بعدشم اينقدر از اين کداي مزخرف ميزاري، وبت باز ميشه، باهاش يه فروشگاهم باز ميشه!
بعدشم قسمتاي ديگه پستت، همش حرفاي خاله زنکي زدي که شمسي خانوم چي شده و اصغر آقا کجاست و ... خب شهيد به فرد باکلاسي مثل من از اينجا در حال عوبور و مورور باشه ، خجالت نميکشي؟؟؟ من حالا بيام بگم که چرا با بهار نرفتي پارک ؟؟؟
واقعا چي بگم من؟؟؟
خب من فعلا برم. فعلا خدافظ.
راستي اهنگتم خوشم مياد و سه چهار باريه دارم مداوم ميگوشم!
موفق باشي گل دختر