سلام زهره جونم
واي که چقدر دلم برات تنگ شده ...
دلم ميخواست امشب آپ کنم اما هر شب که ميام مي بينم وقت کم ميارم و بايد بخوابم که صبح زود پاشم برم سرکار.
الان من بايد براتون بگم که
اهل کاشانم من روزگارم بد نيست و اينا............
صبح ساعت 7 سرکار بودن و تازه کوچ کردن دو دليل مهم وقت کم آوردن شده.هنوز درست و حسابي جمع و جور نشديم.
فعلا گفتم بيام يه سلامي عرض کنم و بگم که خيلي دلم برات تنگ شده.
راستي دماغ نو هم خيلي مبارک....حتما خوشگلتر شدي حالا.
تولدت زن خان داداشت هم خيلي خيلي مبارک.
سر فرصت ميام و ميخونمت.
قربونت برم.دوستت دارم/
بوسسسسسسسسسسسسسس
به به مباراکااااااااااااااااااااا باشه زهره جون .... حتما خانوم داداشت خيلي خانومه که اينقد دوسش داري.
بابت نظرت هم دقيقا همينه : طمع مبر ...
زن يه داداش خوب شدن و زن داداش خوب شدن و اينکه خواهرشوهرت واست تولد بگيره
من که هيچ کدومشو ندارم
تولدشون مبارک
روزي خودت