• وبلاگ : گل سرخ
  • يادداشت : گزارشي كوتاه از آنچه گذشت!
  • نظرات : 1 خصوصي ، 16 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     

    واو!! عجب هيجاني بوده که ماشين سوار باشي و اين همه مسافت رو برعکس بري. حسابي خنديدين پس. 

    ديگه چي مي خواستي؟ کلي خوش گذشته که؟!

    پاسخ

    بله بسيار هيجان انگيزناك بودن!!!!!!!!أ...دهنمون سرويس شد بلانسبت شما!!
    + بهاره 


    سلام خانومي.خوبي؟

    ايشالا هميشه سفر و شادي اما نه با ماشين خراب شدنو اين اعصاب خورديا...

    پاسخ

    مرسي بهاره جونم :)
    به قول طه چون چ چسبيده به را .....
    پاسخ

    عججججججججب!!...خب بگو ولش كنه


    سلام سلام

    آقااااااا! من که عکس رو نمي بينم که !

    اينجانب شهرستان مي باشم و کلي سرم شلوغه ولي خوب اومدم يه سري بهتون بزنم . الکي سراغ وبلاگم نري که خبري نيست ... لبتابم رو نتونستم بيارم رمز فضا رو فراموش کردم نمي تونم پست جديد بذارم...

    عکستم ديده نشد گفته باشم ! (سرکاريه؟!)

    فعلا باي باي

    پاسخ

    سلاملكمممممممممم..//چرا بابا عكس هست اينجا به چه گندگييييييييييي!...اينم لينكش: http://1.blinks.webege.com/images/f8fe28e9283d.jpg

    الان اعصاب درست و حسابي ندارم چيزي بنويسم تا بعد و......
    پاسخ

    چرا؟!
    + مهسا 
    سليام ززي پس خوب شد من مامان جون و نياوردم(هرچند کاري به من نداشتن نمي هواستن بيان!!!)از اين که نيومديم ناراحت نباشم
    ديگه چرا خطبه خوندن؟!!!!!!!!
    واي راجع به ماشين هم خيلي خنديدم شنيدم خيلي باحال بوده

    در ضمن بار اول من کامنت ميذارما ببين چه اينجا نوراني شده
    پاسخ

    به بههههههههههههه حبر ميدادي يه گاوي شتري چيزي مي كشتيم مهسا جووووون...خوش اومدي به كامنت دوني (چشمك)// آره بابا..چيز خاصي از دست ندادي..فقط وقتي دايي حسين بودن خوب بود!!!!....//چميدونم والاااااااااااا بعد از يكسال تازه عروس با اجازه مامانش اينا گفت بلللللله!!// ماشين رو هم كه سعادت داشتيم از ته وارد اصفهان شيم ديگه!!// مقدمتان گلباران :)
    + عقل و جهل 

    عجب فک و فاميلاي بي ملاحظه اي داشته بيديدا!

    نميگن ممکنه يه نفر بخواد از اين حرفا بزنه!

    آخه الان چه وقته اومدن به وبلاگ دختراي فاميله؟؟؟

    پاسخ

    واللللللللللللللللللا (چشمك)
    + قو 

    ديدم ناقص کامنت دادم..برگشتم کامل کنم..

    پس داشتن ازت تعريف ميکردن..کسي که لايق تعريف کردنه بايد ازش تعريف کرد ديگه..من خودم اينجوريم واقعا اگرکسي لايق تعريف کردنه تعريفش ميکنم...چه رودررو چه پشت روش..

    حالا اون ساکه چيه جلوي ماشينه؟؟..عکس بسيارمشکوکي گرفتي...

    ...بايد کمي ازش تحقيق کنم

    آها عروسي هم مبارک انشالله قسمت خودتتتتتتتتتتت.....

    پاسخ

    مرسي :)// خب آخه من كه خودم نميدونم لايق تعريف هستم يا نه!//اون ساك منه!!....اينجا موقعيه كه رسيده بوديم اصفهان جلوي تعميرگاه.//سلامت باشي..قسمت خودت! به من چه؟! :دي

    سلام زهره عزيزم..

    خوب خداروشکرسالم برگشتيد..انشالله که خوش گذشت ه باشه که گويا گذشته..

    ..اما ديدن دوستان وبلاگي خيلي لذت بخشه..نميدونم چرا اينجوريه..منم چندباري رفتم تهران اماخب شرايط ديدن دوستان رو نداشتم وگرنه خيلي دوست داشتم ببينمشون..گرچه ازتهران بيزارم و دلم نميخاد پامو اونجا بزارم اما شابد اگرايندفعه برم شايد جوربشه ودوستان رو ببينم...نميدونم هرچي قسمت باشه...

    البته يک نفررو ديدم ازنزديک ..دوست وبلاگي نيست از طريق ياهو آشنا شديم....هردومون هم مشهد بوديم..هردومون هم غافلگيرشديم مشهديم ديگه قرارگذاشتيم وهمديگرو ديديم..يه حس تازگي و خوشايندي مياد سراغت..

    بازهم يک نفرروديدي کلي غنيمته..انشالله سري بعد خيلي زود بقيه رو هم ميبيني..

    ممنون که آپ کردي..

    پاسخ

    سلام عزيزم...ممنون جاي شما سبز :)//آره خيلي حال ميده اين ديدار ها...منم چندتايي از دوستان رو ديدم و همه شون هم از بهترين دوستام شدن :)///قربونت خانومي


    سلام زهره اي! چيطورين! به به راه افتادي .. تنهايي ميري اين ور اون ور!!! اونم بدون اجازه من؟!

    بچه پررو!

    اين رويا کيه؟؟؟ مراقبش باشا! اينا ميان به بهانه عروسي، بچه هاي کم سن و سال رو اغفال ميکنن، بعد در فرصت مقتضي، يه دونه ميزنه توي گوشت و يواشکي يه بسته مواد مخدر ميندازه توي کيفت و فرار ميکنه!

    عجب مارمولکي بوده اين مامان اين پسره!

    خب خره ... ديدتت و خودشو زده به کوچه علي چپ!

    فکر کرده هالو گيراورده!

    ههه ماشينتون خراب شد ؟؟؟ خوب شد

    هههه ماشينشونو نيگا! آخه بااين ماشين ميرن مسافرت؟؟؟

    اين مشاين معلومه که سالم به مصد نميرسونه . باز پيکان صفر بود يه چيزي .

    اين که قراضه است!

    کفش آفتاب ديده نه؟؟؟ کلنگيه بابا

    شاد باشي

    پاسخ

    سلاملكم/ من كه خيييييلي وقته راه افتاذم..تو خبر نداشتي!// هه هه فكر كرذي همه مثه خودتن؟ معتاد همه را معتاد پندارد! اصلآ واسه همين به تو نگفتم دارم ميام..گفتم يهو ميگردي پيدام ميكني و معتادم ميكني! والااااااا..// نه بابا نديده بود بنده خدا! تازه داشت تعريفمو ميكرد نيازي به كوچه علي چپ نبود! اگه بد ميگفت ازم باز يه چيزي ‍‍- //اين ماشين هم كه چيزيش نيس!!! كاريكانور 206 س فقط!!!!! اما پدري از ما در آورداااااااااااااا
    + من 
    ايشالا سري بعد :)
    پاسخ

    اوهوم :/

    سلااااااااااااااام ...

    وااااي يه دنيا ممنون زهره!

    اوهوم 937 روشنه!‌ يعني از وقتي که اوشون هستن گفتن ايرانسل دستم بگيرم که راحت باشن(سووووووووووت)(چشمک)

    الهي بميرم چي کشيديد! ولي خاطره اي شده ها!

    اگه نشه ما بريم تهران بايد اون مدتي که اصفهونم رويا رو بکشيم اونجا رفاقتي خوش بذگرونيم!هووم؟!

    بشين نقشه شو بکش يه پرونده تجاري اي چيزي جور کن(چشمک)

    بوووووس

    پاسخ

    سلام//خواهش ميشه خانومي../خدا نكنه آره خاطره شد اما از اووووون خاطره ها!!...آره بايد برم توو فكر يه كلاهبرداري اي چيزي تا رويا رو بكشونيم اصفهان :دي
    + رويا قرباني 


    سلام بر زهره ي گلم

    خوبي؟

    خب بالاخره من هم به بخشي از خاطرات وبلاگت پيوستم...کلي شرمنده شدم...خودت باشخصيتي عزيزم.

    الهي !چقدر سختي کشيدي تا برگشتي...

    چند تا توصيه ايمني:1.مراقب لحظه لحظه ي زندگيت باش...چون خيلي ارزشمندي 2.هميشه هم لبخند بزن...3.به مامان نازنينت هم سلام برسون.

    اميدوارم به زودي باز هم روي ماهت و ببينم.

    پاسخ

    سلاملكم..چيطوررررررررررررررري؟// منم خوبم//اختيار دارين خانم شما كه اصل كاري هستي :)//واي آره خييييييلي بد بود كلآ ده دقيقه خوابيدم اونم وقتي كه آويزون جرثقيل بوديم!//بابت توصيه ها هم ممنوووووووووووووووون...و بوووووووووس
    پس چرا نگفتي من بيام ببينمت :((
    مگه ميشه تورو فراموش کرد تو گل سر سبد دوستانم هستي عزيز دلم :-**
    پاسخ

    خيلي برنامه فشرده شد وگرنه خيليا رو دلم ميخواست ببينم.........بايد يه سفر وبلاگي بيام گويا :دي/// ميدوستمتتتتتتتتتتتتتتتتتت :-*
       1   2      >