کاملا مشخص بود که زده به سرت!!
اما زياد نگران نباش. از اين دوره ها منم داشتم. رد ميشه بلاخره و زيادم سوخت و سوز نداره. فقط به کمي صبر احتياج داره و يه نمه بي خيالي. سعي کن به ترک ديوارم بخندي...!
سلام زهره..آخ حرف دل منو گفتي..ولي من دوست دارم برم روستا زيريه درخت بشينم و اززيرش هم آب درجريانه..البته الان فکرنکنم باشه..بهاررفته بودم اونقدرآرامش اومد سراغم..هيچ کسم نذاشتم بياد پيشم..اونقدرنشستم ونشستم..تا وجودم از شادابي پرشد..
توازاصفهاني ديگه؟؟..برو اتشکده..اونجا سوراخ سمبه خيلي داره ها..
..ازاون جاهاي عجيب غريبش برو..نه ازجاي سرراستش....اصلا کلا برو کوه نوردي..خيلي ميتونه تاثيربزاره..
خوب يه کارغيرعادي هم همون تنهايي بري مشهدو برگردي خيلي خوب بود ولي حيف که نميذارن..من چي بگم..ازدرخونه تاخيابون نميتونم تنها برم..همش باديگارددارم...
وااااااااااااااااااااااي از حرف زدنش معلومه اين آقاي بـــــــــــــــــــــــيـــــــــــــــــــــل همون مهديه هر جا ميريم اينم هست
حالام که صاحتا اعلام کرد قاتلم هست !!!
چ !!!
سلام کلنگ!
تو بزودي ميميري ... اينا همه علائم مرگه بر اثر خريت محضه ...
اگر خواستي من اين کار مفيد فايده جامعه بشري رو تسريع ببخشم!
سلام
مرسي از کامنتت.
بيا با گلدون بزن.من اهل شوخي هستم غمت نباشه.
ديشب نصف شب بود از فيس بوک يادت کردم گفتم بيام وبلاگتم يه سر بزنم ديگه راجب غار تنهايي نظر ندادم.
غار تنهايي ميخواي که برات قراني چيزي نازل بشه؟
چيزي که همه ميخوان ولي فقط يکم اراده ميخواد...
واي چقدر عصبي پس خيلي بد موقع ازت پرسيدم چطوري
اون ديشب بود.حالا حالت چطوره؟ قرصهاتو نشسته خوردي؟
سلام ...
وااااااااااي زهره گفتي ... منم ميخوام! ببين اين که تو گفتي يه چي تو مايه هاي همون کما و خلسه و ايناس ....
دلم برات يه ريزه شده زهره جوني!
پاشو بيا اينجا ديگه خببببببببب!اصش خودم بايد بزنگم به مامان اينا بگم انگار!
مامان بهاره چطوره؟!
بوووووس
سلام چطوري؟