• وبلاگ : گل سرخ
  • يادداشت : بعد از مدتها...
  • نظرات : 5 خصوصي ، 41 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    سلام زهره..آخ حرف دل منو گفتي..ولي من دوست دارم برم روستا زيريه درخت بشينم و اززيرش هم آب درجريانه..البته الان فکرنکنم باشه..بهاررفته بودم اونقدرآرامش اومد سراغم..هيچ کسم نذاشتم بياد پيشم..اونقدرنشستم ونشستم..تا وجودم از شادابي پرشد..

    توازاصفهاني ديگه؟؟..برو اتشکده..اونجا سوراخ سمبه خيلي داره ها..

    ..ازاون جاهاي عجيب غريبش برو..نه ازجاي سرراستش....اصلا کلا برو کوه نوردي..خيلي ميتونه تاثيربزاره..

    خوب يه کارغيرعادي هم همون تنهايي بري مشهدو برگردي خيلي خوب بود ولي حيف که نميذارن..من چي بگم..ازدرخونه تاخيابون نميتونم تنها برم..همش باديگارددارم...

    ..حالا اگه چيزغيرعادي به ذهنم رسيد بهت ميگم حتما...آها مهدي گفت کلنگ...باغباني هم خوبه بکنيا...برويه جا مشغول شو اينم کلن خوبت ميکنه..خوب من ديگه برم..الانه ميترسم... اتفاقاي بدبيفته...
    پاسخ

    سلاااااام...خوبي مربم جوني؟...اتفاقآ منم توي ذهنم چنين جايي رو تصور كردم..اما نيست فعلآ!....آتشگاه هم خوبه اما بازم آدماي ديگه هستن و فايده نداره!..بايد هييييييييييييييشكي نباشه!//از بس گفتم مشهد ، ديشب خواب مي ديدم از خيابون امام رضا از راه دور دارم سلام ميدم به امام رضا.........//يعني ميگي بيل و گلنگ و وردارم برم؟ :دي///بووووووووووووووووس