سلام زهره
حالت خوبه؟
خدا بگم چي کارت کنه. همين اس ام اس را به محض اينکه از وبلاگت خوندم براي سميرا فرستادم. الان منتظر جوابشم.:دي
عکسهايت باز نميش. ولي بايد جالب باشه . اين اصفهوني ها دلشون به همين يه ذره آب خوشه ها .يادم نميره آخرين باري که رفتم اصفهان سال 88 بود. راضيه هم بود . زاينده رود خشک شده بود. حيف راضيه زاينده رود را نديد. فقط از اين ور پل رفتيم اون ور پل .افسوس
خب پس ما مردها علاوه بر نقش آژانس- خودپرداز و بادي گارد يک نقش ديگه هم پيدا کرديم و آن کارشناس خريد هستش. آخه خودت گفتي بايد يکي باهاتون باشه نظر بده درباره لباس خريدنتون.:دي
آره. تو از معدود افرادي هستي که از وبلاگ اولم مونده . ممنونم بابت اين همه همراهيت .