سلام زهره جونم..چيطوري؟ خوفي؟
زهره جون بازم دعا کن بتونم يه روز بزنم به سيم آخر و پاشم بيام اصفهان...ديگه يه جورايي داغ کردم از زمونه ! يعني پاک افتادم به روغن سوزي
ولي بازم بايد دعا کرد! چون اومدن و نيومدن من مث تعارف ميمونه...بگير نگير داره
اگه مشکلي پيش نياد حتما ميام...به راضيه و فرحناز سلام برسووون
بوس بوس بوس