زهره جونم مرسي که اينقدر اين جا ياسي رو تحويلش گرفتين و براش کلاس گذاشتين.داشتم کمبود محبت پيدا ميکردم.هيچکي امسال مارو تو جمع آدما نياورد.همه فکر مي کردن من فرشته ام :دي
اصلا خودم يادم رفته بود که دعوتت کرده بودم.خوب شد يادت بود انجامش دادي.
خيلي باحال بود جوابهات.مي ميرم واسه انتخاب ميوه و رنگت.اي جانم با انتخاب جهت و انتخاب کتابت و طبعيتت...کلهم يه دختر محشري هستي که بااين احساسات و ماهيت نازنينت هموني هستي که من ميخوام هميشه دوست من باشه....مرسي که دوستم شدي.مرسي که بيشتر دوست شديم و مرسي که دوستم مي موني.
تولدت کي بود يادم رفت؟يادم باشه تبريکت بگم.آها تير ماهي بودي.روزش يادم نيست
نه من نميگم هيچ واحدي رو بيفتي.همشو پاس کني.نمي ارزه به اين که بازم استرس شب امتحان و اينارو داشته باشي.اما خب دلتنگ دانشگاه ميشي ديگه....طبيعيه جونم.
من هم چايي خور هستم تا حدودي.اما در چاي خور قهار بودن هيچکي رو دست بابک نيست.بابک و خواهرش به طور حرفه اي چايي مي خورن.ديگه چيزي يادم نيست...
در پايان باز هم به همه بهمنيهاي عزيز بابت تولد نازنينشان تبريک مي گويم.
يه پايان ديگه اين که مناسبت ارديبهشت براي م. چيه؟!
شب خوش...ديگه وقت موندن نيست.وگرنه باز هم اينجا حرافي مي کردم.