سلامممممممممممم زهره جونم.آخي چقدر دلم براي شيطنتهات تنگ شده بود.اي ول تو هم جشن گرفتي براش...خوش به حال مجيد با اين همه دوستهاي خوبي که داره....
والا بخدا حال خوشي ندارم وگرنه خيلي دلم ميخواد برقصم.من خودمو کشتم تا بتونم خودمو به مراسم مجيد برسونم.خودش بهتر مي دونه تو چه وضعيتي بودم.حالا بذار بشينم بالا مجلس و ميدون رو بسپرم دست شما ...من براتون دست مي زنم