آخي مهدي هم مثل من عين نديد بديدها از اين شکلک ها خوشش اومده و اختيار از کف داده
ولي خب بدي اين شکلک ها اينه که تو يه صفحه جدا باز ميشه..
سلام زهره
بابا تو هنوز تو کف عروسي هستيا!!!!!!!!
باباجون مجيد در آستانه طلاقه ...
برو وبشو بخون ...
نوشته عقدکرديم و .... سه تا نقطه گذاشته ...
من حدس زدم طلاق گرفته باشه ...
واقعا حيف از اين کارت پستال ...
من اين زبون درازي رو بهت تقديم ميکنم:
اينجا خيلي مزه ميده و من عين نديد بديدا همش ميخوام شکلک بزارم:
دمپايي پاره ميخوريممممممممممممممم
با سلام و خدا قوت.. پس از مدت هدتها دوري از وبلاگم با مطلبي قديمي به روزم... تو نظرات توضيح دادم ... ممنون ميشم سر بزنين... يا حق
سلام نفس
خوبي؟
هستم به خدا.. حال نوشتن نيست اما مي خونم..
اوضاع خيلي شلوغه بابا.
امتحانا هم اومد مضاعف شد!!
تو چه خبرا؟؟
مجيييييييييييييييييييييييييييييييييييييد و که وقتي شنيدم جيغ زدم از خوشحالي کلي! خداييش قسمتش خيلي جالب بود..
براش خيلي خوشحالم و واقعا جز خبراي خيلي شادي آور بود تو اين مدت.
فداي خوبي هات خودت چي کارا مي کني ؟؟
مارو که همه فراموش کردن بابا !
سلام ... خوبيد؟ حال هواتون چطوره؟ شنيدم اصفهاني ها مي خواند دود را بسته بندي کنند بفروشند به شهراي ديگه
شاد باشيد
اره مجيد فهميده که من تو ماه حرام خون نمي ريزم.به من نميخوره اين کار.
اينجا هم بحث راه افتاده...خودت که گفتي زهره جان اين آقايون کلا با خودشون هم درگيرن.
حالت چطوره؟
بله هيچ كار خدا بي حكمت نيست. ماجراي ازدواج من نشون داد كه خدا گر ببندد به حكمت دري به رحمت گشايد در ديگري. من اگه م يدونستم زندان رفتن ما باعث ميشه سر و سامان بگيرم زودتر از اينها مي رفتم اون تو :دي
مرسي زهره. از اينكه اين پست را نوشتي و كلي جيغ و سوت كشيدي ممنونم. همه عزيزانم در شادي من شريكند. منم آرزو م يكنم تو خوشبخت و شادكام باشي.
خواهرم هم الحمداله با دعاهاي دوستان بهتره .مرسي كه بياد خواهرم هم بودي
الكي گفته بودي؟ زود باش. چند روز وقت داري. زودتر سنگر را رها كن.
آهنگ وبلاگت را ندارم. يك مدتي هيچ آهنگي از وبلاگها را نمي شنوم مگر اينكه حجمش كم باشه
كي قرار بود خون منو بريزه؟ به اين حرفا مي خوره؟ :دي.
خب من تا آخر شب با اين اينترنت كنجار مي رفتم كه وبلاگي را باز كنه. آخر يك دفه سرعت خوب شد. ولي مي خواستم بخوابم. سريع كپي پيستي به همه كامنت دادم. :دي
از همه دوستاني كه اينجا بهم تبريك گفتند ممنونم
يه نصفه روز تو شهرتون مونديم و مقصد شيراز بود.همونش هم خوش گذشت.
گل مجيد ليليوم بود واقعا؟من هم گفتم ليليوم اما شک دارم هنوز؟
(نيشخند رو پيدا نکردم)
گفته بودم بياد اومد توضيحش قانع کننده بود ...رفت تو خصوصي نشد شما ببيني
واي زهره چقدر اين آهنگ وبلاگت بي طاقتم کرده.نصفه شبي آخه نميگي مردم چطور پاشن برقصن؟حيف که مجيد اگر کمي دير برسه نميتونه گوش کنه اينارو.آخه محرم داره مياد و من مي خوام آهنگو عوضش کنم.چقدر حال داد اين چند وقت همه وبلاگها به خاطر ازدواج مجيد شاد بود و پر از آهنگهاي شاد.
شب خوش گلم.راستي سر فرصت بگم شهرتون اين بار هم خيلي صفا داد
سلام زهره . شبه . نصف شبه!
بچه جان تو با اين چيزا چيکار داري؟
تو دهات ما اول پاييزه . بعد بهار . بعد زمستون
با اين کامنت دوني عجيب غريبش!