• وبلاگ : گل سرخ
  • يادداشت : ...و بالاخره سفرنامه 4‏!
  • نظرات : 0 خصوصي ، 23 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + زينت 

    سلام عرض شد!

    واااااااااي اينجا چه خبره! حالا همه ش دو روز نبوديما!!!

    به به!كل سفرنامه يه طرف اين بند اول يه طرف!!! استفاده از وقت به صورت ام پي تري!!! حالا بهار خوابم ديدي؟!

    ميبينم كه امام رضا چه باحال زود حاجت ميده!بابا ايول!

    اين به حساب بعضيا ميخوايد بريد بعضي جاها واينا منم مياااااام! به من چه که راه دوره! خب به حساب بعضيا بيايد اينورا

    راستي ميبينم كه سوهان نخريدي!چي شد قرار بود قم پياده شي كه:دي!!!

    صبحانه ت منو كشته!!!هندونه!!ما اصولا گاهي شام هندونه ميخوريم!!

    زهره جون قربونت مواظب موهات باش

    ميدوني من چه احساسي داشتم وقتي سفرنامه تو خوندم!فکرکنم تو جز يه جاهايي همه شبودي (ناگفته نماند منم بودم) به به!!!

    خب ديگه بسه!راستي زهره نرفته دانشگاه هفته بعدي وبعديش دو در!!!فک کن! نرسيده کلا پيچونديم همه شو!!!

    فعلا هم ديگه برم! ببين زهره اگه يه مو از سر تو وبهار کم شد منم دعوت کنيدا! منم ميام!حالا سنگين تريد که محترمانه منم دعوت کنيد!!