زهره جون سلاااااااااااااااااااااماومدم بگم من که ناپديد نشدم!! اولش کامپيوترم خراب بود بعد که درست شد کارت جان تموم شد منم که حوصله نداشتم به اين زودي دوباره برم کارت بگيرم خلاصه يه کمي دور افتادم از شما ها تاااااااا امروز..ميگم اين آخر تابستوني چقدر ماجرا داشتي و داري!! خوبه خوش ميگذره..( راستي انگار قراره هر چند وقت يه بار با يکي شاخ به شاخ بشي نه؟؟ گمونم هر چي اون دفعه حال اون راننده کاميونو گرفتي ايندفعه اين خانمه حالتو گرفت نه؟؟!! نه بابا شوخي کردم لنگه دمپايي لازم نيست که!! ) ولي جدا خدا رو شکر که به يه سپر و يه ذره خسارت در ختم شده . کلاسهاي ما هم از امروز شروع شده بود که به سلامتي اوليشو نرفتم!! حالا جالبيش اينه که کلاسها شروع شده انتخاب واحد هم کرديم ولي هنوز نمره هاي ترم قبلي رو هواست!! يعني نصفه نيمه اومده...سرتو درد نيارم. فعلا برم که بايد ايندفعه کارت محترم رو با احتياط خرج کنم که بازم يهويي بي خبر تموم نشه!! راستي داره يه اتفاقاي خوبي ميفته. يه اتفاقايي که فقط از توي پنجره اسمون مياد پايين..همه درها اگه بسته است رو به آسمون نگاه کن اونجا يه پنجره بازه تو فقط خدا خدا کن
با اين شعر موافقم شديــــــــــــــــــــــــــــــد..مي بوسمت و مي دوستمت...