بيست و چند سال پيش يه دوستي داشتم اسمش هومن بود. هر وقت تولدم ميومد كادويي كه آورده بودو با خودش برمي داشت و مي برد. آخر شب مامانش به زور ازش جدا مي كرد مياورد برامون. نمي دونم چرا الان كه اين سطرها رو خوندم ياد هومن افتادم. حتما الان براي خودش مردي شده.
تولدت مبارك زهره خانوم. راستي بيست و چند سالت شد؟