زهره نازنينم ، خواهر نداشته ي گلم که توي اين 2 سالي که دوست و همراهم شدي حتي 1 روزشو ازم غافل نبودي و خدا مي دونه ازت غافل نبودم ... کم نيستااا 730 روز و انديه که من تو با هم و بياد هميم اما نمي دونم چرا همچين روز عزيزي رو تو حافظه ي نم کشيده م 10 تير ثبت کرده بودم و امروز که خيلي اتفاقي سر از وبلاگت درآوردم ( ميدوني که اينروزا بسکه سراغ وبلاگم نرفتم وبلاگم تار عنکبوت بسته ! تازه کامنتامم ميگم حُسي چک و تائيد کنه! فک کن! شدم حکايت نوکر من نوکري داشت...) انگاري يه ظرف آب يخ خالي کردن رو سرم ... واي زهره از شدت ناراحتي سردرد گرفتم اما بازم شکرش باقيه که يه کم دير شد والا اگه مي خواستم تا دهم صبر کنم که دهم حتما از خجالت له ميشدم ... حالا مي خوام بگم زهره ي قشنگم ، مهربون ترين و نازنين ترين موجود دنيا تولد قشنگت هزاران بار مبارک ... اميدوارم تنت هميشه سالم و روحت روزبروز متعالي تر بشه ... اميدوارم به تموم آرزوهاي قشنگ برسي ، اصلا هرچي آرزوي خوبه مال تو ...
باقيشم بيا يه سر وبلاگم كه فقط بخاطر تو بروز شد.